استاد حوزه علمیه گفت: از جمله معارف ارزشمندی که می توان از حادثه کربلا و نهضت سیدالشهدا(ع) الهام گرفت، این است که شیعه باید درد دین داشته باشد.
به گزارش پایگاه خبری و رسانه ای حوزه های علمیه خواهران، ویژهبرنامه مجازی ۱۰ روز ۱۰ نکته، ویژه طلاب، دانشآموختگان و مبلغان مدرسه علمیه الزهرا(س) شهرستان دزفول برگزار شد.
در این ویژهبرنامه، حجتالاسلام و المسلمین راجی، استاد حوزه علمیه، در سخنانی ضمن عرض تسلیت شهادت سید و سالار شهیدان و اصحاب باوفای ایشان، عنوان کرد: از جمله معارف ارزشمندی که می توان از حادثه کربلا و نهضت سیدالشهدا(ع) الهام گرفت، این است که شیعه باید درد دین داشته باشد.
وی اضافه کرد: درس درد دین داشتن یکی از معارف بلندی است که در حادثه کربلا میان اصحاب سیدالشهدا(ع) دقیقاً به چشم میخورد.
حجتالاسلام و المسلمین راجی، در ادامه بهواقعه عاشورا اشاره کرد و اظهارداشت: روز ششم محرم یک حادثه ظریفی رخ داد و آنهم پیوستن حبیب ابن مظاهر به اردوگاه سیدالشهدا(ع) بود.
این استاد سپس به معرفی شخصیت حبیب ابن مظاهر پرداخت و بیان کرد: حبیب ابن مظاهر، رئیس شیعیان کوفه بود، بعد از آنکه ابنزیاد کودتا کرد و حکومت را در کوفه قبضه کرد، تمام راهها را بهطرف کربلا بست و اعلام کرد هیچکس حق حرکت بهسوی کربلا برای یاری حسین(ع) را ندارد و مردمی را که به امام حسین(ع) نامه نوشته بودند که "حسین جان بیا ما تو را یاری میکنیم"، از همان یاران امام حسین(ع)، گردانهای عملیاتی درست کرد و همه را بهسوی عمر سعد فرستاد که فرمانده لشکر بود.
حجتالاسلام و المسلمین راجی، عنوان کرد: حبیب ابن مظاهر روز ششم محرم در فکر چگونگی پیوستن به اردوگاه امام حسین(ع) بود! حبیب ابن مظاهر از روز اول ورود امام حسین(ع) به کربلا، نامه ای از آن حضرت دریافت کرده بود که نامه بهاختصار بدین شرح است: «از حسینابنعلی به مرد فقیه حبیب ابن مظاهر، امّا بعد، ای حبیب ما به کربلا وارد شدهایم و تو رابطهی ما با رسول خدا(ص) را میدانی، اگر میل به یاری ما داری سریعاً بهسوی ما بیا والسلام».
وی گفت: وقتی نامه به دست حبیب ابن مظاهر رسید، همسرش از او سؤال کرد که این چیست؟ حبیب ابن مظاهر گفت: امام حسین(ع) از من درخواست یاری میکند. همسر حبیب ابن مظاهر او را تشویق کرد و حبیب ابن مظاهر گفت: من بهسوی مولایم امام حسین (ع) میروم و موی سفیدم را با خون سرخم رنگین میکنم.
استاد حوزه در ادامه افزود: وقتی حبیب ابن مظاهر به کربلا رسید، اصحاب سیدالشهدا(ع) او را تشویق کردند و حضرت زینب(س) به حضرت عباس(ع) گفت چه شده است؟ حضرت عباس(ع) جریان را توضیح داد و حضرت زینب(س) گفت: برادر، سلام مرا به حبیب ابن مظاهر برسان. حضرت عباس(ع) به حبیب گفت: خواهرم زینب(س) به تو سلام رساند، حبیب ابن مظاهر اشک در چشمانش جاری شد و گریست و گفت: من که هستم که زینب(س) دختر علی(ع) به من سلام برساند.
حجتالاسلام و المسلمین راجی ادامه داد: حبیب ابن مظاهر، سپس به خیمه امام حسین(ع) رفت و ابراز ارادت و وفاداری کرد و گفت: من پای مقاصد دینیام هستم، ولی ای حسین جان تعداد یاران تو کم است و تعداد دشمنان زیاد، اجازه بده که من به سمت قبیلهی خود بنی اسد بروم و آنها را تشویق به یاری شما کنم؛ سپس حبیب ابن مظاهر به سمت قبیله خود رفت و آنها را تشویق به یاری نمود و آنها هم اعلام آمادگی کردند، ولی توسط اصحاب ابن زیاد محاصره شدند و نتوانستند که به یاری امام حسین(ع) بیایند، ولی حبیب ابن مظاهر محاصره را شکست و بهسوی امام حسین(ع) آمد و جریان را توضیح داد که من قبیلهام را جمع کردم، برایشان سخنرانی و آنها را تشویق به یاری شما کردم و آنها هم اعلام آمادگی کردند، ولی در محاصره قرار گرفتند.
وی در پایان سخنان خود بیان کرد: بهواقع حبیب ابن مظاهر، درد دینی که داشت این بود که تکلیفش را انجام داد و به قبیله خود بنی اسد گفت که به یاری امام حسین(ع) بیایند و ابراز تکلیف شرعی کرد و برگشت.