مدیر مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) اراک، و خواهر شهید رحمان امینی، به تشریح ویژگیهای اخلاقی برادر شهیدش و عشق و علاقه وی به امام خمینی(ره) پرداخت.
به گزارش پایگاه خبری و رسانه ای حوزه های علمیه خواهران، سالروز وفات حضرت ام البنین(س) را به عنوان روز تکریم از خانواده های شهدا نام نهاده اند تا به یاد این بانوی شجاع و ایثارگر، یادی از مادران و همسران شهدا نیز شود. ما نیز به این بهانه، گفتگویی با خانم معصومه امینی، مدیر مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) اراک که افتخار خواهری با شهید رحمان امینی را دارند، داشتیم که در ادامه تقدیمتان می شود:
* خانم امینی کمی از برادر شهیدتان برایمان بگویید.
برادرم در 22 فروردین متولد شد و چون دو سال کوچکتر از من بود، در دوران کودکی بسیار باهم بازی میکردیم و سر به سر هم میگذاشتیم. به شدت به عقاید اسلامی پایبند بود و به هیچکس در جمع اجازه غیبت نمیداد و به نحوی بحث را عوض میکرد؛ بعد از پایان دوره راهنمایی، مشغول به کار شد و به دلیل اینکه در سن پایین به شهادت رسید، مجرد بود.
* در مورد برادر شهیدتان کمی برای خوانندگان ما توضیح دهید، از شهادت ایشان بگویید که کجا و چطور به شهادت رسیدند؟ و چه کسی خبر شهادتش را به شما داد؟
احترام به پدر مادر برای ایشان در اولویت بود و تمام درآمدشان را خرج اطرافیان و نیازمندان میکرد و علاقه زیادی به امام خمینی(ره) و پیروی از دستورات ایشان داشت؛ شهادت ایشان در شهر اراک بود و زمانی که خیابان آیت الله غفاری را بمباران کردند، برای کمک رفت و بعد از بمباران دوم، برادرم به شهادت رسید. خبر شهادت را به همسر بنده دادند و من از طریق ایشان مطلع شدم.
* مهمترین ویژگی اخلاقی آقا رحمان چه بود؟
ایشان بسیار خوش اخلاق و شوخ طبع بود.
* آشنایی شهید با حضرت امام از چه سالی شروع شد و میزان عشق و علاقهای که نسبت به امام(ره) داشتند در چه سطحی بود؟
از قبل از انقلاب و در سن کودکی از طریق خانواده با امام خمینی(ره) آشنا شدند و در زمان جنگ به شدت به ایشان علاقه داشت و به سخنان امام خمینی(ره) گوش میداد؛ چون من در شهرستان زندگی میکردم، آخرین باری که او را دیدم در مهمانی خانهی پدرم بود که خواهرم خواب دیده بود ایشان قصر بزرگی خریده و بعد از چند روز شهید شد.
برادرم عاشق شهادت بود و همیشه میگفت من میخواهم به جبهه بروم، اما به دلیل اینکه تک پسر خانواده بود، هر بار با مخالفت خانواده مواجه میشدند.
* از این که خواهر شهید هستید چه احساسی دارید؟
من از اینکه خواهر شهید هستم، بسیار مفتخرم و آرزو دارم خودم هم چنین عاقبتی داشته باشم. به این فکر میکنم که برادرم چقدر نزد خدا عزیز بود که چنین روزییی به دست آورد و میخواهم که برای من هم دعا کند.
از همراهی حضرتعالی برای این گفتگو صمیمانه سپاسگزاریم