حضرت زینب(س) و زنان همراهش در واقعه کربلا، پیام امام حسین(ع) را به مردمان قرنها بعد مخابره کردند.
به گزارش پایگاه خبری و رسانه ای حوزه های علمیه خواهران، از دور نیزه ها شبیه به درخت های نخل، استوار ایستادهاند. هنوز همه چیزآرام است، هنوز دلهره در دل کودکان راه ندارد، هنوز بابا هست، عمو هست، علی اکبر هست. گرد خاک سم اسب و شترها بر زمین نشست، کجاوه ها پایین آمد. خیمه ها برپا شد، در میان حلقه خیمههای سادات بنیهاشم، خیمه حضرت علیا مخدره زینب کبری برپا شد. جوانان بنیهاشم صف کشیدند. علی اکبر برای عمهجانش رکاب گرفت، دختر امیرالمومنین(ع) در سایهسار قمر بنیهاشم با احترام وارد خیمه شد. هنوز همه چیز آرام است، هنوز کمر زینب کبری (س) خم نشده، هنوز داغ ندیده. هنوز چند روزی مانده تا اسارتش، تا خطابه تنهایی اش، تا روزی که یزید را در مجلس خودش خار کرد و گفت: «تو را همین بس که خدا ولی و حاکم است و رسول خدا خصم توست و جبرئیل پشتیبان ما. به زودی آنکه تو را بر این مسند نشانده و گردن مسلمانان را زیر فرمان تو کشانده، خواهد دانست که زیانکارکیست و خوار و بیمایه چه کسی است!» و حالا قرنهاست که صدای زینب در گوش تاریخ مانده است. که اگر نبود، ندای عاشورا در کربلا می ماند و قاتلان امام حسین و یارانش قاتلان آرمانش نیز می شدند.
شهید مطهری، در کتاب حماسه حسینی، می گوید: «تاریخ کربلا، یک تاریخ و حادثه مذکر ـ مؤنّث است. حادثه ای است که مرد و زن، هر دو، در آن نقش دارند؛ ولی مرد، در مدار خودش و زن، در مدار خودش». و مدار زنان در این واقعه خبررسانی و مستندسازی عاشورا بوده است.
بدون شک اثرگذارترین زن در صحنه عاشورا و بعد از آن زینب کبری(س) بوده است که با روایتگری اش سبب شد که کربلا در کربلا نماند و حالا پیام امام حسین(ع) و یارانش به مردمان ۱۴۰۰ سال بعد نیز برسد، آنقدر که حالا از غرب تا شرق از شمالی ترین تا جنوبیترین نقطه کره زمین از مسلمان و مسیحی و کلیمی از زن و مرد و کودک و مسن، باشند کسانی که داغ حسین(ع) و یارانش بر دلشان سنگینی می کند.
اما حضرت زینب(س) تنها زن تاثیرگذار واقعه کربلا نبوده است، تاریخ از جانفشانی زنان روایت کرده است که در یک روز داغ عزیزترینهایشان را دیدند اما ذره ای از راه خود برنگشتند. در ادامه معرفی برخی از این زنان بزرگ می آید:
رباب، همسر امام حسین علیه السلام:
رَباب، همسر باوفای امام حسین علیه السلام و مادر سکینه و عبداللَّه بن الحسین (کودکی که در آغوش امام علیه السلام به شهادت رسید) است. علاقه امام به وی، از شعری که برای او و سکینه سروده، آشکار میشود:
لَعَمرُک إنَّنی لَاُحِبُّ داراً * تُضَیفُها سُکینَةُ وَالرَّبابُ
اُحِبُّهُما وَ أبذُلُ بَعدُ مالی * وَلَیس لِلائِمی فیها عِتابُ؛
به جانت سوگند، من خانهای را دوست دارم که سَکینه و رَباب در آن پذیرایی کنند. من آن دو را دوست دارم و داراییام را [برای آنها] میدهم و سرزنشگرم را یارای سرزنش نیست.
رباب را زنی زیبا، خردمند، بافضیلت و شاعر گفتهاند و او که شاهد شهادت شوهر، فرزند و دیگر نزدیکان خویش بود تنها یک سال پس از واقعه عاشورا زنده بود و در این مدت زیر هیچ سایهای نرفت و برخی گفتهاند که در این مدت بر سرِ مزار امام علیه السلام به سوگ نشست. در نقلی آمده که در جواب خواستگارانش گفت: نمیخواهم پس از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله، پدرشوهری برگزینم. خانه وی توسط فرماندار یزید در مدینه تخریب شد. رَباب، مرثیههای جانگدازی در رثای امام حسین علیه السلام سروده است، از جمله:
آن که نوری پرتو افشان بوده است، اکنون کشته دفن ناشده کربلاست. نواده پیامبر! خدا تو را از سوی ما جزای نیکو دهد![تو] از زیان وزن اعمال [در قیامت]، دور گشتهای. تو برای من کوهی سخت بودی که به آن، پناه میبردم و تو با رحمت و دینداری با ما مصاحبت میکردی. [پس از تو] چه کسی برای یتیمان باشد و چه کسی برای درخواست کنندگان؟ و چه کسی نیاز را برطرف کند و مسکینان، به چه کسی پناه برند؟ به خدا سوگند، پس از تو با هیچ کس دیگری ازدواج نخواهم کرد تا آن که میان شن و گِل، مدفون و ناپیدا شوم.
رقیه دختر امام حسین علیه السلام:
رُقَیه دختر سه ساله امام حسین علیه السلام است، که در سفر کربلا همراه اسرای اهل بیت علیهم السلام بوده و در شام، شبی پدر را به خواب دید و پس از بیدار شدن بسیار گریست و بیتابی کرد و پدر را خواست. خبر به یزید رسید. به دستور او سر مطهر امام حسین علیه السلام را نزد او بردند و او از این منظره بیشتر ناراحت و رنجور شد و همان روزها در خرابه شام (که محل اقامت موقت اهل بیت بود) جان داد.
سکینه دختر امام حسین علیه السلام:
سکینه در کربلا، حدود نُه سال داشت و نوعروس بود و شوهرش عبداللَّه بن الحسن علیه السلام در کربلا به شهادت رسید. امام حسین علیه السلام به شدت به وی علاقه داشت. این علاقه در شعری از امام علیه السلام بیان شده است. وی در زمره اسیران به کوفه و شام و سپس به مدینه رفت و در آنجا زیست. او در سفر اسارت، نقشی مؤثر داشت و این جمله او خطاب به یزید: «ای یزید! آیا دختران پیامبر خدا، باید اسیر باشند؟!» مجلس یزید را دگرگون ساخت.
سکینه را زنی خوشخو، ظریف، زیبا، عفیف، اهل شعر و ادب و از راویان حدیث شمردهاند. بزرگان قریش و بزرگان شعر و ادب در مجلس وی حاضر میشدند.
سکینه (س) بانویی فصیح و بلیغ بود و از بهترین شاعران زمان خویش به شمار میآمد و مقامی رفیع داشت و کسی جرأت توهین به او را نداشت. عمر رضا کحاله مینویسد: «دختر عثمان بن عفان در برابر سکینه (س) گفت: «من دختر شهید هستم.» سکینه (س) سکوت کرد. ناگاه مؤذن گفت: «اشهد ان محمداً رسولالله (ص). سکینه (س) گفت: «این پدر من است یا تو؟» آن زن گفت: «هرگز به شما فخر نخواهم فروخت»
فاطمه دختر امام حسن علیه السلام:
فاطمه دختر امام حسن علیه السلام، همسر امام زین العابدین علیه السلام و مادر امام باقر علیه السلام است. درباره او از امام صادق علیه السلام روایت شده که: چنان شخصیت راستگو و درستکرداری بود که در میان خاندان امام حسن علیه السلام زنی چون او دیده نشده است. وی از جمله راهیان سفر سخت اسارت است.
فاطمه دختر امام حسین علیه السلام:
فاطمه دختر بزرگ امام حسین علیه السلام و همسر حسن مثنّی (فرزند امام مجتبی علیه السلام) است. امام حسین علیه السلام درباره او فرموده: او بیش از دختر دیگرم به مادرم فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله شبیه است.
همسرش در کربلا، مجروح در میان شهدا افتاده بود و پس از پایان نبرد معلوم شد که زنده است؛ زیرا بستگان او در لشکر عمر سعد، مانع کشتن او شده بودند. فاطمه به عنوان اسیر به کوفه و شام رفت. او روایتگر برخی حوادث مربوط به خیمهها و مجلس یزید است. خطبهای در کوفه به او منسوب است.
فاطمه دختر امام علی علیه السلام:
وی که «فاطمه صغری» نیز نامیده شده، به همراه همسر شهیدش ابوسعید بن عقیل در کربلا حضور داشت و سپس به سفر اسارت رفت. وی از راویان حوادث کربلاست.
عاتکه، همسر امام حسین (ع)
عاتکه دختر زید بن عمرو بن نفیل از شاعرههای عرب که زنی عاقله، با کمال و زیبا بود. عبدالله بن ابیبکر بن ابی قحافه و به قول ابن عبدربه در استیعاب، زید بن خطاب او را به ازدواج خود در آورد. اما زید در روز یمامه کشته شد. سپس با عمر ازدواج کرد. طولی نکشید که عمر نیز مقتول شد. پس از آن زبیر بن عوام او را تزویج کرد. او هم مقتول شد. پس از آن امیرالمؤمنین او را خواستگاری کرد. عاتکه برای آن حضرت پیغام فرستاد که ای پسر عم رسول خدا (ص) بر شما از قتل خائفم. حضرت امیر (ع) فرمود: «کسی که شهادت رادوست بدارد حاضراست با عاتکه ازدواج کند.» این وقت حضرت سیدالشهدا او را تزویج کرد. عاتکه پس از شهادت آن حضرت دیگر شوهری اختیار نکرده است.
فضه النوبیه
فضه خدمتکار حضرت زهرا (س)، دختر گرامی رسول خدا (ص) است. فضه با ابی ثعلبۀ حبشی ازدواج کرد و پسری به دنیا آورد. بعد از ابوثعلبه با ابوملیک عطفا ازدواج کرد. فضه از نظر ایمان و تقوا و زهد در درجهی عالی قرار داشت و محبتش به اهلبیت (ع) معروف و مشهور است. بلاغت کلام و نیکویی کلامش بر کسی پوشیده نیست. نقش او فقط کمک در کار منزل نبود بلکه شاگرد فاطمه (س) و پیوسته ملازم آن حضرت بود. فضه آنقدر با قرآن مأنوس بود که فقط با آیات قرآن تکلم میکرد. داستان برخورد فضه با آن مرد بیابانگرد در بحارالانوار جلد ۸ آمده است.
زینب بنت فواز میگوید: فضه از بانوان عاقله صادق بود. بعد از شهادت حضرت فاطمه در خدمتگزاری حضرت زینب (س) تلاش کرد و به همراه آن بانو به سرزمین کربلا رفت و در محنتهای اهلبیت شریک بود. وی پس از بازگشت به مدینه، بهاحتمال زیاد دوباره همراه حضرت زینب (س) به شام برگشت و پس از وفات در باب الصغیر (سوریه کنونی) دفن شد.
شهربانو، مادر محمدبن ابی سعید
در روز عاشورا طفلی از سراپرده بیرون آمد. دو گوشواره از مروارید در گوش داشت. از وحشت و حیرت به جانب چپ و راست نگاه میکرد. چنان از آن واقعه هولناک در بیم و اضطراب بود که گوشوارههایش از لرزش سر و تن او لرزان. در این حال به ناگاه هانی بن ثبیت بر او حمله کرد و او را با شمشیر قطعه قطعه کرد. در وقت شهادت آن طفل شهربانو ایستاده و مدهوشانه نظر میکرد و یارای سخن گفتن و حرکت کردن نداشت. آن طفل محمدبن ابی سعید بود.
فکیهه
زوجهی عبدالله بن اریقط بود. فکیهه در خانۀ رباب همسر امام حسین (ع) خدمت میکرد و از عبدالله پسری آورد به نام قارب که در کربلا شهید شد. فکیهه هم به همراه رباب به سلک اسیران به شام رفت.
حسنیه
امام حسین (ع) حسنیه را از نوفل بن حارث بن عبدالمطلب خریده و او را به مردی که سهم نام داشت تزویج کرد. حاصل این ازدواج منجح بود. حسنیه در خانهی امام زینالعابدین (ع) خدمت میکرد تا اینکه با پسرش منجح به همراه حضرت سیدالشهدا (ع) به کربلا آمد. منجح در کربلا به شهادت رسید و مادرش با اهلبیت (ع) در مصائب سهیم و شریک بود.
رمله، همسر امام حسن (ع) و مادر حضرت قاسم بن حسن (ع) و ابوبکر بن حسن (ع)
محلاتی مینویسد: «رمله مادر قاسم بن حسن (ع)، از بانوان دشت کربلا است. مجلسی مینویسد قاسم فرزند رمله در جنگی دلاورانه به شهادت رسید. این سخن از قاسم است که در شب عاشورا گفت:«مرگ برای من شیرینتر از عسل است.» در حالی که در روز عاشورا به سن بلوغ نرسیده بود. ابوبکر برادر دیگر قاسم نیز در کربلا به شهادت رسید.
امّ وَهْب، همسر عبداللَّه بن عُمَیر کلبی:
امّ وَهْب تنها زن شهید در کربلا است. هنگامی که همسر شجاعش قصد خود را برای پیوستن به لشکر امام علیه السلام اعلام کرد، وی ضمن تشویق شوهرش از وی خواست که همراهش برود.
در تاریخ الطبری، ماجرای این بانو در روز عاشورا، چنین آورده شده است: اُمّ وَهْب، همسر او نیز عمود خیمهای را برداشت و به سوی شوهرش رفت و به او گفت: پدر و مادرم، فدایت باد! برای پاکانِ نسل محمد صلی اللَّه علیه و آله بجنگ. او نیز به سوی زنش آمد و وی را نزد زنان بازگرداند؛ اما زن، به لباس او چسبید و گفت: من، تو را وانمینهم تا آن که همراه تو جان بدهم. امام حسین علیه السلام او را ندا داد و فرمود: «برای خانواده شما، پاداش نیکو باد! خدا، رحمتت کند! به نزد زنان بازگرد و کنار آنان بنشین که جنگ بر زنان، واجب نیست». اُمّ وَهْب هم به سوی زنان، بازگشت... سپس از هر سو بر حسین علیه السلام و یارانش، هجوم آوردند و [عبداللَّه] کلبی، کشته شد... همسر کلْبی به سوی شوهرش آمد و نزد او نشست و غبار را از او زُدود و گفت: بهشت، گوارایت باد! شمر بن ذی الجوشن به غلامش رستم گفت: با عمود خیمه بر سرش بکوب. او بر سرِ آن زن کوبید و سرش شکست و سپس همانجا، جان داد.