کتاب " آیه های مهربانی" خاطرات هفت نفر از زنان امدادگر و پرستار ایلامی است که با قلم روان نویسنده جوان میترا کمالی فر از زمان جنگ روایت می شود.
به گزارش پایگاه خبری و رسانهای حوزههای علمیه خواهران، دوران دفاع مقدس نه تنها مردان در جبههها خاک ایران اسلامی دفاع میکردند، شیرزنان ایران زمین نیز در پشت جبههها پا به پا مردان، فداکاری میکردند و نقشی بی بدیل داشتند.
برای آشنایی با نقش بانوان فداکار و ایثارگر به سراغ کتاب " آیه های مهربانی " رفتیم که بیش از بیش با بانوان سرزمینم آشنا شویم.
کتاب آیه های مهربانی اثر میترا کمالی فر خاطرات هفت نفر از زنان امدادگر و پرستار ایلامی است که در سال۱۴۰۰ توسط انتشارات سوره های عشق به چاپ رسیده است که این کتاب شامل هفت فصل با عناوین؛ قاب عکس، هدیه ی عروسی، زندگی در جنگ، سرباز خمینی، امدادگر کوچک، توشه ی آخرت و ردپای دوست است که با قلمی روان خاطرات زمان جنگ را روایت میکند.
این کتاب بر اساس خاطرات و اتفاقهایی که امدادگران آن ها را از نزدیک دیدهاند روایت شده است، خواندن این کتابها دریچههای جدیدی از اتفاقات و جنگ به ما نشان میدهد و به رشد ما در هر زمینهای کمک میکند.
کتاب آیه های مهربانی شامل هفت فصل با عناوین زیر میباشد فصل اول با عنوان " قاب عکس" گزیده ای از خاطرات پرستار مهرانی " خانم خرامان بانقلانی" که اوایل جنگ در شهر مرزی مهران فعالیت داشته و فصل دوم با عنوان "هدیه عروسی" خاطرات " خانم بتول پسندی" از امدادگران ایلامی که با وجود چند فرزند قدو نیم قد و مشکلات زمان جنگ در کار امدادرسانی به مجروحین حضوری فعالانه داشت است.
فصل سوم با عنوان "زندگی در جنگ " خاطرات امدادگر بسیجی "خانم نعیمه جستجو "می باشد که در بحبوحه ی جنگ و رفت و آمد به مناطق جنگی و انتقال مجروحین با یکی از رزمندگان ازدواج می کنند و فصل چهارم با عنوان" سرباز خمینی" خاطرات جذاب و تاثیرگذار "خانم صبریه رازی" از سالهای اول جنگ است.
فصل پنجم با عنوان" امدادگر کوچک" خاطرات" خانم مینا غلامی" از اهالی شهر مرزی مهران که آغاز جنگ و زمانی که شهر مهران را به مقصد ایلام ترک میکنند کلاس پنجم ابتدایی بوده است که در سال دوم راهنمایی به عنوان امدادگر در بیمارستان امام خمینی ایلام مشغول فعالیت شده است و فصل ششم با عنوان" توشه ی آخرت" خاطرات دختر دبیرستانی آن زمان "خانم فرح کارونی " است که داوطلبانه در بیمارستانها به مجروحین رسیدگی می کنند و گاهی لباس ها و ملحفه های آغشته به خون شهدا و مجروحین را برای استفاده مجدد شستشو و تعمیر می کردند و گاهی همراه گروه اعزامی از تهران کمکهای مردمی را به جبهه های ایلام می بردند.
فصل پایانی کتاب با عنوان" رد پای دوست" خاطرات پرستار پر شر و شور ایلامی "خانم زینب کمالوند" است که در بیمارستان امام با همسرش که از پرسنل نیروی انتظامی و حراست بیمارستان است آشنا شده و ازدواج می کنند صاحب پسری می شود و زمانی که به پسر دومش باردار بوده و همسرش همراه عده ای دیگر به شهادت می رسند.
انتهای پیام/
نظر شما