نشست علمی «اقتضائات تربیت در عصر مدرنیته» به همت مدرسه علمیه مجتهده امین و موسسه آموزش عالی حوزوی علامه مجلسی(ره) و با همکاری پژوهشکده زن و خانواده برگزار شد.
به گزارش پایگاه خبری و رسانه ای حوزه های علمیه خواهران، نشست علمی «اقتضائات تربیت در عصر مدرنیته» به همت مدرسه علمیه مجتهده امین و موسسه آموزش عالی حوزوی علامه مجلسی و با همکاری پژوهشکده زن و خانواده برگزار شد. در این نشست حجت الاسلام محمدرضا زیبایی نژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده به ارائه نظریات خود حول این موضوع پرداخت.
حجت الاسلام زیبایی نژاد و در مقدمه صحبت های خود برای فهم بهتر مسئله تربیت در عصر مدرنیته به ترسیم موقعیت کنونی ما در میانه دو گفتمان توحیدی و لیبرالیسم پرداخت. وی ابتدا با دیدگاهی انتقادی ریشه علوم مدرن امروزی را از بعد میزان دستیابی به واقعیت مورد بررسی قرار داد و گفت: تعقل خالص در شرایطی میتواند محقق شود که عقل به طور کامل بر سایر قوا حاکم شود. این مسئله به معنای از بین بردن شهوت و غضب و ظرفیتهای محیطی نیست. ما میتوانیم عقل را حاکم کنیم و از ظرفیتهایی که تمایلات، احساسات، غضب و محیط در اختیار عقل قرار میدهند، به نحو مؤثری استفاده کنیم. عقل میتواند از این ظرفیتها به نفع کشف حقیقت و راهیابی به آنچه واقعی و درست است، بهرهبرداری کند.
علم واقعی، محصول تعقل خالص است
رییس پژوهشکده زن و خانواده با تأکید بر اینکه علم واقعی محصول تعقل خالص است، خاطرنشان کرد: در چنین شرایطی اگر ما در این فرایند، به جای آنکه عقل را حاکم کنیم و جهل را کنار بگذاریم، مهار شهوت و غضب را در خدمت عقل قرار دهیم و عقل بر سنتها، آداب اجتماعی و نظام تربیتی ما مسلط شده و ناهماهنگیهای آنها را پس بزند، در این صورت تعقل به معنای واقعی و خالص خود محقق میشود. اگر تعقل ما تعقل خالص باشد، محصول دارد و محصول آن علم واقعی است. این تعقل خالص، منجر به شکلگیری یک نظام آگاهی درست میشود. اما اگر عقل به کار گرفته نشود یا در خدمت جهل، شهوت یا غضب قرار گیرد، بهگونهای که عقل به جای حکمرانی، خادم شهوت و غضب شود، در این صورت تعقل به درستی انجام نشده و واقعیت چنین تعقلی، تجهل است، نه تعقل. هرچند ممکن است ما به این حالت تعقل بگوییم، اما در واقع، این تعقل غلط است و بهصورت تسامحآمیز به آن تعقل اطلاق میشود.
شبه علم های امروزی؛ هدایت یا سرگردانی
زیبایی نژاد با اشاره به تفاوت میان فرآیند تعقل و تجهل در تولید علم و شبه علم، در رابطه با شبه علمهای امروزی توضیح داد: اما اگر تعقل ما در واقع تجهل باشد یا مخلوطی از تعقل و تجهل باشد، بهگونهای که گاهی به سمت یکی و گاهی به سمت دیگری برود، نتیجهای که به ما میدهد، اگر تجهل خالص باشد، بهصورت شبه علم ظهور پیدا میکند. این شبه علم، علم واقعی نیست، هرچند گزارههای آن به گونهای است که ما به آن میگوییم علم. بسیاری از آن چیزهایی که ما امروز به عنوان علم به رسمیت میشناسیم، در واقع شبه علمی هستند که در فرایند تجهل بهدست آمدهاند. گاهی اوقات معلومات ما معجونی است از علوم واقعی که ما را به سمت هدایت میبرد و شبه علمی که ما را از مسیر هدایت دور کرده و به حیرانی، سرگردانی و دردسر میاندازد.
عقلانیت هایی که در تولید علم عقیم هستند و شبه علم تولید میکنند
وی سپس عقلانیت را چارچوب معرفتی حاصل از تعقل و نتیجه تعقل عنوان کرد و گفت: ما یک کلید واژه دیگری داریم به نام عقلانیت. عقلانیت، آن بافت معرفتی است که از نتیجه تعقل شما بهدست آمده است. عقلانیت به معنای کلی؛ چارچوبی معرفتی و نظریای است که برای نظم و طبقهبندی اطلاعات، معارف و معلوماتمان به کار میبریم. تعقل، مصدر است و عقلانیت حاصل و نتیجه این مصدر است. آنچه که بهدست میآید، محصولی به نام عقلانیت است. اگر تعقل شما، تعقل خالص باشد، آن عقلانیت یعنی نظام طبقهبندی اطلاعاتِ شما به عقل کمک میکند تا یافتههای جدیدی را کشف کند و معرفتهای جدید و درستی بهدست آورد. اما اگر به جای تعقل، شما دچار تجهل شوید، یک عقلانیت و نظام طبقهبندی دیگری شکل میگیرد که در ارائه علم عقیم است، اما در ارائه شبه علم برای شما بهخوبی و قوی عمل میکند.
مسئله جهت دار بودن علوم انسانی!
زیبایی نژاد در توضیح مسئله جهت دار بودن علوم انسانی خاطرنشان کرد: از اینجا شما میتوانید به این نکته مهم منتقل شوید؛ اینکه میگویند علوم انسانی جهتدار است؛ اگر نظریهای در فرایند تعقل واقعی و خالص تولید شده باشد، یا علمی کشف شده باشد، آن علم، علم خالص است و آن نظریه به خلوص نزدیک است. اما اگر در فرایند تجهل چیزی به نام علم تولید شده باشد، آن علم، شبه علم و شبه معرفت است. شما ممکن است گمان کنید که این علم است چون آموزههای علمی دارد، دستگاه علمی دارد و یافتههایی ارائه میدهد؛ اما یافتههای آن دیگر خلوص ندارند. البته ممکن است گاهی حدی از واقعیت در آن وجود داشته باشد، اما این حد از واقعیت بهمنظور ایجاد التباس است. زمانی که حق و باطل در هم قاطی میشوند، ما را متحیر میکنند. اگر باطل محض بود، شما به راحتی میتوانستید مشتش را باز کنید و حقیقت را کشف کنید.
جنگ تمدنها یا نزاع عقلانیتها؟
رییس پژوهشکده زن و خانواده با تأکید بر اینکه نبرد تمدنها در حقیقت جنگ عقلانیتهایی است که تمدنها بر اساس آنها شکل گرفتهاند گفت: نزاعهای مهم بشری، نزاعهایی در مقیاس عقلانیتها است. هنگامی که تمدنها با یکدیگر درگیر میشوند، این نزاع تمدنی در حقیقت جنگ عقلانیتهایی است که تمدنها بر اساس آنها شکل گرفتهاند.
زیبایی نژاد با طرح کلیدواژه مهم «مفهوم محوری» به عنوان هسته اصلی شبکه معنایی عقلانیت درباره اهمیت مفهوم محوری توضیح داد: عقلانیتها یک شبکه معنایی هستند که این شبکه معنایی حول یک مفهوم محوری با همدیگر چفت و بست پیدا کرده است. «مفهوم محوری» در هر عقلانیت یک کارکرد خاص دارد؛ یکی از کارکردهای مهم آن این است که کل مفاهیم و واژگان را حول محور خودش جمع میکند و معنای خود را به این واژگان اشراب مینماید. این مفهوم محوری نه تنها رفتارهای شما را بلکه کل نظام معنایی شما را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال معنای آزادی و معنای موفقیت و خیلی از معانی دیگر شما را متفاوت میکند. در نتیجه، ترمینولوژی شما متفاوت از دیگران است و اساساً اصطلاحنامه یک فرد شیعه باید مختص به خود او باشد.
ربوبیت خداوند؛ مفهوم محوری عقلانیت توحیدی؛ تنها خداوند است که صلاحیت راهبری دارد
رئیس پژوهشکده زن و خانواده توحید ربوبی را هسته عقلانیت توحیدی عنوان کرد و گفت: مفهوم محوری در عقلانیت توحیدی همان توحید است. «قُلُوا لَا إِلَهَ إِلَّا ٱللَّهُ تُفْلِحُو.ا» توحیدی که در قلب این شبکه معنایی عقلانیت توحیدی قرار دارد، توحید ربوبی است. توحید در خلقت و توحید در پرستش هم وجود دارد، اما بخش مهم آن توحید ربوبی است. توحید ربوبی یعنی «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ»؛ به این معنا که تنها کسی که صلاحیت راهبری دارد، خداوند است و یا کسانی که خداوند به آنها اذن راهبری داده باشد. کسانی که تحت راهبری طاغوت قرار میگیرند، از نور به ظلمت میروند و به فساد کشیده میشوند.
عقلانیت توحیدی در برابر عقلانیت فردگرایانه لیبرالیسم
رئیس پژوهشکده خانواده سپس درباره مفهوم محوری عقلانیت لیبرال که در تضاد با عقلانیت توحیدی است، توضیح داد: در برابر عقلانیت توحیدی در عصر مدرنیته متأخر که ما در آن زندگی میکنیم، عقلانیت فردگرایانه یا لیبرالیسم وجود دارد که در تضاد با عقلانیت توحیدی است . این عقلانیت لیبرال حول مفهوم فرد، یعنی «من» شکل گرفته است. یعنی هر کسی به «منِ خودش» اهمیت میدهد و دو ادعای مهم دارد: یکی اینکه هیچ کس غیر از من حق راهبری من را ندارد؛ درواقع برخلاف عقلانیت توحیدی، که میگوید هیچ کس غیر از خداوند حق راهبری من را ندارد، در عقلانیت فردگرایانه گفته میشود هیچ کس غیر از من حق راهبری من را ندارد. دوم اینکه، همه چیز باید در خدمت شادکامی و لذتهای لحظهای من باشد، نه مصلحت و سعادت من.
مرگ اخلاقیات و ارزشهای اخلاقی در عقلانیت لیبرالیستی
حجت الاسلام زیبایی نژاد با اشاره به مرگ ارزشها در نظام عقلانیت لیبرالیسم خاطرنشان کرد: در این عقلانیت فردگرایانه، به تعبیری که آنتونی آر بلاستر در کتاب «لیبرالیسم غرب: از ظهور تا سقوط» عنوان میکند (که کتاب خوبی برای فهم لیبرالیسم است) و میگوید: لیبرالیسم معتقد است که ارزشهای اخلاقی وجود خارجی ندارند. هر چیزی را که شما اسمش را میگذارید «ارزش»، ساخته و پرداخته ذهن خودتان است و خودتان آن را خلق کردهاید. در خارج از ذهن شما چیزی به نام خوبی صداقت، خوبی عدالت، خوبی عفت، یا خوبی غیرت وجود ندارد.» اگر به عنوان فرد یا جامعه از چیزی خوشتان بیاید، آن را ارزش مینامید، و اگر خوشتان نیاید، آن را غیرارزش میدانید. از این نگاه، ارزشها اولاً وجود ندارند و برساخت هستند، یعنی ساخته و پرداخته خود شما هستند. ثانیاً نسبیاند، یعنی هر زمان که دیگر از آن خوشتان نیامد، میتوانید آن را کنار بگذارید. درحقیقت ارزشهای اخلاقی را شما خلق میکنید و مدتی با آنها سر میکنید، و بعد که دیگر جذابیت نداشتند، کنارشان میگذارید و چیز جدیدی خلق میکنید. بهعبارتدیگر، ارزشها نسبی هستند، یعنی وابسته به تمایلات من و شما. پس، در این نگاه، هیچ ارزشی بهطور واقعی وجود ندارد.
آزادی ارزش برتر دنیای لیبرالیستی
زیبایی نژاد در توضیح آزادی به عنوان ارزش برتر دنیای لیبرالیستی گفت: در این دنیای خالی از ارزش، چه باید بکنیم؟ پاسخ این است: هر کاری دلت میخواهد انجام بده و لذت ببر!. زیرا عقلانیت فردگرا میگوید آزادی داری که هر کاری دلت میخواهد انجام بدهی. در این نگاه، تنها چیزی که ارزشمند میشود «آزادی» است.
وی افزود: آزادی هم در اینجا به معنای رهایی مطلق است، یعنی هیچ چیزی نمیتواند تو را مقید کند. هیچ چیزی صلاحیت ندارد که لذت و خوشی تو را محدود کند.
تولد آزادی در بستر مرگ ارزشهای دیگر اتفاق افتاد
زیبایی نژاد خاطرنشان کرد: در این فضا، هیچ ارزشی وجود ندارد، اما از این فضای بیارزشی یک چیزی به نام «آزادی» متولد میشود. آزادی تنها ارزش موجود است؛ نه به این معنا که آزادی در واقعیت وجود دارد و ارزشمند است، بلکه از عدم وجود هیچ ارزشی، آزادی به دست آمده است. آزادی در ادبیات فردگرا به معنای رهایی مطلق است؛ برو و رها باش، هیچ چیزی نباید تو را مقید کند. زیرا مفهوم محوری «ربوبیت من و شادکامی فردی» معنای خود را به آزادی اشراب میکند.
آزادی در عقلانیت دینی؛ کنار زدن محدودیت ها در مسیر سعادت
رییس پژوهشکده زن و خانواده در ادامه برای درک بهتر تفاوت معانی مفاهیم مشترک ذیل عقلانیت های متفاوت، به تعریف مفهوم موفقیت و آزادی ذیل دو عقلانیت توحیدی و فردگرا پرداخت و توضیح داد: در عقلانیت توحیدی، آزادی دیگر به معنای رهایی نیست. بلکه به معنای برداشتن موانع رشد است. رشد شما در چیست؟ در تقرب الی الله، در پذیرش ربوبیت الهی و در اینکه تحت رهبری خداوند بروید. آن چیزهایی که میخواهند موانعی ایجاد کنند تا من نتوانم تحت رهبری خداوند قرار گیرم، اینها میشوند ضد آزادی، زیرا برای من محدودیت ایجاد میکنند، این موانع را باید کنار زد. بنابراین آزادی به معنای کنار زدن محدودیتهایی است که در مسیر سعادت من وجود دارند.
گاهی اوقات شما از دیگران رودست میخورید و در ادبیات آنها وارد میشوید بدون اینکه متوجه باشید چه خبر است. میگویید ما آزادی را قبول داریم، اما آزادی مقید به ارزشها و احکام شرعی است. اما چرا شما مفهوم خودتان از آزادی را از دیگری گرفتید که مجبور به قیدزدن آن شدید؟ شما خودتان معنای آزادی دارید.
انبیا؛ قرمانان آزادی
وی ادامه داد: با این تفسیر جدید از آزادی، میبینید که انبیا قهرمانان آزادی هستند. چرا اینها قهرمان آزادی هستند؟ زیرا قرآن کریم در آیه ۱۵۷ سوره اعراف میفرماید: «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ» (به معنای این است که انبیا میآیند تا غل و زنجیرها را از دوش مردم بردارند). این غل و زنجیرها تنها به دست و پای مردم نبوده، بلکه شامل غل و زنجیرهایی که به ذهن و قلب مردم خورده هم میشود.
کبوترهای آزاد اما اسیر پشت بامها
زیبایی نژاد برای فهم بهتر معنای آزادی در عقلانیت لیبرالیستی، استعاره کبوتران آزاد اسیر را به تصویر کشید و گفت: اتفاقی که در عقلانیت فردگرا میافتد این است که گاهی ظاهراً به شما آزادی میدهند، ولی واقعاً آزادی نیست. این آزادی فقط ظاهری است و آزادی روانی نیست. یعنی وقتی شما در تخیلات و اوهام و خرافههایتان اسیر شدید و به شما بگویند هر کاری دلت خواست بکن، مثلاً پرواز کن، نمیتوانید پرواز کنید. من همیشه این را به کفتر بازها مثال میزنم؛ میگویم وقتی کفتر بازها یک کبوتر را میگیرند، میترسند که فرار کند. چه کار میکنند؟ شاه پر آن را میچینند. مدتی طول میکشد که شاه پرش در بیاید. در این مدت به آن آب و دانه میدهند و به اصطلاح کبوتر را جلد میکنند و کبوتر به این پشت بام علاقهمند میشود. بعد از اینکه شاه پرش درآمد، آن را پرواز میدهند. اما کبوتر فقط چهار متر بالا میرود و دوباره برمیگردد. بعد از آن هرچه هم پروازش دهند، باز به همین جا که به آن تعلق دارد برمیگردد.
انسان در عقلانیت لیبرالیسم ظاهراً آزاد است، اما آزادی روانی ندارد؛ تعلقات زمینگیر کنندهای دارد که او را به این پشت بام دنیا میچسباند و نمیگذارد سقف پروازش بالا برود. سقف پرواز شما میشود همین دنیا.
موفقیت در عقلانیت فردگرا؛ رسیدن به آنچه تمایل داری
حجت الاسلام زیبایی نژاد درباره معنای موفقیت ذیل عقلانیت فردگرا خاطرنشان کرد: موفقیت نیز واژه دیگری است که معنایش به همین ترتیب تعیین میشود. وقتی این واژه ذیل عقلانیت فردگرا قرار میگیرد، معنایش را از شادکامی فردی اخذ میکند. معنای موفقیت این میشود که شما به آن چیزی که تمایل دارید برسید. بنابراین هرگاه شما به آن چیزی که آرزویش را دارید برسید، این میشود موفقیت. در حالی که در عقلانیت توحیدی، معنای موفقیت و آزادی متفاوت است.
وی درباره مفهوم موفقیت ذیل عقلانیت توحیدی توضیح داد: در آیه شریفه داریم: «و ما توفیقی الا بالله علیه توکلته و الیه انیب». در روایت دیگر آمده است: «و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد». در ذیل این آیات، روایت امام صادق (علیهالسلام) بیان میکند که مومن در جایی که خداوند به او دستوری میدهد، باید به آن عمل کند و در مسیر الهی حرکت کند. چنین فردی موفق است؛ چون در خط خدا حرکت میکند. یا اگر خداوند از امری نهی کرد و مومن اراده کرد آن کار بد را انجام بدهد، اما پشیمان شد و مانعی سر راهش قرار گرفت، این مومن موفق است؛ زیرا توفیق الهی شامل حالش شده که گناه نکرده است. موفقیت فقط به این نیست که شما به اهدافتان برسید. یا مثلاً اگر شما خانمی هستید که بچهتان نا اهل است و هرچه تلاش میکنید و او را نصیحت میکنید، درست نمیشود و حتی در مسیر قماربازی و اعتیاد رفته باشد؛ شما زحمت خود را کشیدهاید، پس موفق هستید چون در مسیر الهی حرکت کردهاید. بنابراین، نباید خودتان را سرزنش کنید و این تلاش شما برای هدایت او ارزشمند است. همسری هم که تلاش کرده شوهرش را به راه بیاورد ولی به راه نیامد، موفق است.
وی افزود: همچنین، ۱۲۴ هزار پیامبر موفق هستند. حضرت نوح (علیهالسلام) هم موفق است، حتی اگر پیروانش کم بودهاند، چرا؟ چون در مسیر درست حرکت میکند. ببینید چقدر معانی الفاظ ذیل عقلانیتهای مختلف، متفاوت میشود.
ماحصل عقلانیت فردگرا لزوماً مظاهر بیدینی نیست
زیبایی نژاد با تاکید بر اینکه هر عقلانیتی ارزش متناسب با خودش را تولید میکند، در رابطه با آثار عملی عقلانیت ها خاطرنشان کرد: یکی از آثاری که این عقلانیتها دارند، این است که ارزشهای متناسب با خودشان را تولید میکنند. عرض کردیم که عقلانیت فردگرا ارزشهای واقعی را قبول ندارد، اما متناسب با فضای خودش، اولویتهایی را به عنوان ارزش خلق میکند.
زیبایی نژاد آثار عملی عقلانیت فردگرا در زندگی را اینگونه ترسیم کرد: اگر شما عقلانیت فردگرا داشته باشید، بیخدا و بیدین نمیشوید؛ بلکه دین را در خدمت فردگرایی خودتان قرار میدهید. به عبارت دیگر، وجوهی از دین را که مورد پسند شماست، میپذیرید و باقی را نه. همانها را هم که میپذیرید نباید برای شما تکلیف بیاورد تا اگر روزی دیگر برایتان خوشایند نبود آنها را هم کنار بگذارید.این فرد لحظه به لحظه میخواهد یک ژست جدید به خود بگیرد و از زندگیاش لذت ببرد.
تجویز لذتگرایی در نظام تربیتی عقلانیت فردگرا
زیبایی نژاد با اشاره به تجویز لذت گرایی در نظام تربیتی عقلانیت فردگرا گفت: نظام تربیتی که در ذیل عقلانیت فردگرا شکل میگیرد، نظامی است که به شما میگوید باید در فرزندانتان این نگرش را نهادینه کنید که آنگونه که خودشان میخواهند، رویاهایشان را بسازند و دنبال تحقق آنها بروند. باید آنها را توانمند کنید تا شاد زندگی کنند و سرخوش باشند؛ به عبارتی، باید به آنها بیاموزید که بیشترین لذت را از زندگی ببرند. این میشود تربیت فردگرایانه.
والدین حق ندارند ارزش های خودشان را به فرزندان تحمیل کنند!
وی ادامه داد: در این تربیت، هیچ ارزشی غیر از خواستهی خود فرد وجود ندارد. به همین دلیل، گفته میشود که والدین حق ندارند ارزشهای خودشان را به فرزندان تحمیل کنند. چرا؟ چون از نگاه این نظام، ارزشها واقعیت خارجی ندارند؛ ارزشهای پدر و مادر، ارزشهایی هستند که آنها برای خود خلق کردهاند تا از آن لذت ببرند. بنابراین، فرزند هم باید ارزشهای خود را خلق کند تا از آنها لذت ببرد. چرا باید والدین ارزشهای خود را به فرزندشان تحمیل کنند؟
عقلانیت فردگرا به شدت در جامعه ریشه دوانده
رئیس پژوهشکده خانواده با تأکید بر هژمونی مدرنیته و عقلانیت فردگرا در جامعه خاطرنشان کرد: حالا ما هستیم و این واقعیت که عقلانیت فردگرا در جامعه به شدت ریشه دوانده است. این عقلانیت رسانه دارد، هیمنه دارد، علم دارد همان شبه علمی که به عنوان علم شناخته میشود. در واقع، بسیاری از علوم، مانند جامعهشناسی، روانشناسی و پزشکی، به نوعی آمیخته به شبهعلم هستند؛ چون در خدمت نظام سرمایهداری قرار دارند و برای اغراض نظام سرمایهداری ادبیات تولید میکنند. و بسیاری دچار خطا و اشتباه شدهاند که به علم سکولار تقدس دادهاند و آن را مقدس میدانند. در حالی که علم واقعی، «أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللّه فِی قَلْبِ مَنْ یشآء» (علم نوری است که خداوند در دل هر کس که بخواهد میافکند) است. این علم در ذیل عقلانیت توحیدی قراردارد، نه شبهعلمی که در ذیل عقلانیت فردگرا و پارادایم مدرن و پستمدرن است.
هژمونی مدرنیته و عقلانیت فردگرا؛ چه باید کرد؟
حجت الاسلام زیبایی نژاد با ترسیم شرایطی که عقلانیت فردگرا رسانه و ادبیات علمی و هژمونی دارد، این سوال را مطرح کرد که در چنین شرایطی چه باید کرد وارد بخش دوم صحبت های خود با عنوان اقتضائات تربیت در دوران مدرن شد.
اولویت اصلی در تربیت اسلامی، تربیت بر پایه محبت به خداوند و شناخت صحیح از اوست
زیبایی نژاد با انتقاد از پرداختن به حواشی تربیت و رها کردن هسته اصلی آن یعنی ربوبیت خداوند تاکید کرد: بدترین چیز در تربیت اسلامی این است که توجه به تربیت را به شاخ و برگها محدود کنیم. در واقع، در درجه اول باید محبت به خداوند و ربوبیت او را برای کودکان جا بیندازیم. اگر این محبت و ربوبیت خداوند به درستی در ذهن و قلب کودک نهادینه نشود و عقلانیت و مفهوم محوری او را دیگران بسازند و شما در چنین شرایطی بخواهید آموزههای خودتان را به خورد او بدهید، اتفاق بدی میافتد و ممکن است در مسیر نادرست قرار بگیرد. این یک اتفاق خطرناک است که میتواند به بیتوجهی به اصول بنیادی دین و آموزههای اسلامی منجر شود. بنابراین، اولویت اصلی در تربیت اسلامی این است که تربیت بر پایه محبت به خداوند و شناخت صحیح از او قرار گیرد.
در گام نخست باید روی «مفهوم محوری» کار کنیم
رییس پژوهشکده زن و خانواده بمباران اطلاعاتی افراد را یکی دیگر از اشتباهات عرصه تربیت برشمرد و مسئله اصلی را نه ارائه اطلاعات بلکه نحوه پردازش اطلاعات عنوان کرد و گفت: این بحث بسیار مهمی است و باید به آن توجه کنیم. یکی از آثار کلیدی عقلانیت و مفهوم محوری آن این است که هر اطلاعاتی که به ما میرسد را بر اساس «مفهوم محوری» تحلیل و رمزگشایی میکنیم. به عبارت دیگر، ما باید بدانیم که اطلاعات چگونه در ذهن و قلب افراد پردازش میشوند و بر چه اساسی تفسیر میشوند.
وی خاطرنشان کرد: میخواهم بگویم یک بیراههای که ما در تربیت به آن دچار میشویم، این است که گمان میکنیم تربیت صرفاً به معنای آگاهی بخشی است که بنشینیم و فقط به مخاطب اطلاعات بدهیم. در حقیقت، ما به طور مداوم در حال بمباران اطلاعاتی متربیان، دانشآموزان و طلاب خود هستیم و تصور میکنیم که این اطلاعات به تنهایی میتواند مشکل را حل کند. اما سؤال اصلی اینجاست که این اطلاعات در ذهن و قلب آنها بر چه اساسی رمزگشایی میشود؟ آیا بر اساس مفهوم محوری توحید و ربوبیت، یا بر
اساس مفهوم محوری شادکامی و لذتجویی؟
زیبایی نژاد گامنخست و اصلی ترین محور تربیت کودک را نشان دادن جایگاه خداوند و ایجاد محبت نسبت به خداوند عنوان کرد و توضیح داد: بنابراین، شما باید در گام نخست روی مفهوم محوری کار کنید.
ایمان رنگ الهی به اعمال شما میزند
تقوا یعنی قرار گرفتن خداوند در کانون زندگی
وی در ادامه با اشاره به آیه ۲۰۱ سوره اعراف که میفرماید: «إنّ الذین اتّقوا إذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فأذا هم مبصرون»؛گفت: کسانی که به تقوا رسیدند، متقی شدند. اما متقی بودن یعنی چه؟ ترس از خدا یعنی چه؟ به این معناست که خداوند وحشتناک است؟! خیر به این معناست که افراد با تقوا در زندگی خود بر اساس توجه به خداوند تصمیم میگیرند و اطلاعات را تحلیل میکنند. دستگاه تحلیلی آنها خدا محور است.خداوند در کانون زندگی افراد باتقوا قرار میگیرد و آنها را هدایت میکند. متقی کسی است که ذیل راهبری خداوند است و در نقشه الهی قرار دارد.
رمزگشایی وسوسههای شیطانی در دستگاه پردازش متقین
وی ادامه داد: وقتی وسوسههای شیطانی به افراد با تقوا میرسد، تذکر و یاد خدا به آنها میرسد و از این طریق میتوانند پیام ابلیس را رمزگشایی کنند. وقتی این رمزگشایی انجام میشود، واقعیت پیام ابلیس برای آنها افشا میگردد و بوی گند این پیام را حس میکنند و میفهمند که این وسوسه در پی گمراه کردن آنهاست.
خانواده؛ مهمترین کانون انتقال ایمان است اگر منسجم و ایمانی باشد
زیبایی نژاد با بیان اینکه هنوز هم خانواده مهمترین کانون انتقال ایمان است بر اهمیت انسجام و ایمانی بودن خانواده به عنوان شرط های ضروری تحقق این مهم تاکید کرد و گفت: اما چه کار کنیم تا بتوانیم چنین افرادی تربیت کنیم؟ در همین ارتباط پژوهشی در کشورهای غربی انجام شده و به این نتیجه رسیدند که حتی در جوامع کنونی که فساد بیداد میکند، باز هم خانواده مهمترین کانون انتقال ایمان به نسل بعد است. اما کدام خانواده؟ خانوادهای که دو ویژگی اصلی داشته باشد: اول، انسجام داشته باشد؛ و دوم، ایمانی باشد. یعنی اول والدین خودشان باید با یکدیگر هماهنگ باشند و درگیری نداشته باشند. و دوم اینکه والدین باید خودشان مؤمن باشند و رفتارهای ایمانی از آنها در محیط خانواده تراوش کند.
اقتدار مرد را تضعیف نکنید
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اختلافات احتمالی زوجین در خانواده، حفظ اقتدار مرد در خانواده را یکی از ارکان تربیت صحیح برشمرد و گفت: اما در شرایطی که هر دو طرف مؤمن باشند، ولی انسجام نداشته باشند، مشکلاتی پیش میآید. ممکن است خانمی ببیند توانایی راهبری شوهرش کمتر از خود او است و شاید بخواهد دست به کار شود و مدیریت خانواده را به عهده بگیرید. اما این کار به خانواده آسیب میزند. شکاف در راهبری و تکثر در رهبری به شما لطمه میزند. در اینصورت همه زمین میخورید.
سعی کنید معین همسر باشید در رهبری خانواده.این نکته اول است.
تولید ادبیات ضد پدر در رسانه؛ تصادفی یا برنامه ریزی شده؟
زیبایی نژاد موج تخریب اقتدار پدر در فیلم های سینمایی و سریال ها را یک حرکت برنامه ریزی شده دانست و توضیح داد: در نظام عقلانیت فردگرا، اقتدار پدر در خانواده هم مذموم است؛ یعنی خانوادهای که پدر سرپرست باشد، حتی خانوادهای که پدر و مادر هر دو سرپرست باشند و جایگاهی بالاتر از فرزند داشته باشند، باید جای خود را به خانوادهای مدنی و دموکراتیک بدهد. این روندی است که در سراسر دنیا در حال اجراست و تلاش میشود ریشه خانوادههایی که پدر در آنها سرپرست است و اقتدار دارد، از بین برود. این یک توطئه است، و برای اجرای آن از ابزارهای مختلفی استفاده کردهاند. یک ابزار آن رسانه است که در آن به ویژه در سریالهای طنز، ادبیات زیادی ضد پدر تولید شده است.
وی با ذکر یک نمونه توضیح داد: یک خانم، که به نظر میرسد اهل آمریکا باشد، پروژهای درباره بررسی بازنمایی تصویر پدر و مرد در سریالهای طنز کشورش، که احتمالاً آمریکا است، انجام داده است. او میخواهد ببیند چند درصد از این سریالها، تصویر یک فرد کم عقل، بیعرضه، بیشخصیت، بیدستوپا، مزاحم و مسخره از پدر ارائه میدهند. او سریالهای طنز را بررسی کرده و دیده که در دهه ۱۹۸۰، حدود ۱۶ درصد از این سریالها چنین تصویر مخدوش و مسخرهای از پدر و مرد ارائه میدهند. در دهه ۱۹۹۰ این میزان به ۳۰ درصد رسیده و در دهه ۲۰۰۰، به ۵۰ درصد افزایش یافته است. یعنی ۵۰ درصد از سریالهای طنز در حال تولید محتوای ضد مرد و ضد پدر هستند.
پدرسالار و شروع بازنمایی مخدوش از پدر در فیلمها
زیبایی نژاد با انتقاد از بازنمایی های منزجر کننده از اقتدار مرد در سریال های ایرانی مثل پدرسالار و ستایش خاطرنشان کرد: در کشور ما هم این جریان، از دهه ۱۳۷۰ با سریال پدرسالار شروع شده است. در این سریالها و در قالب بازنماییهای منزجر کننده از اقتدار پدر، نقش هدایت و نظارت پدر تخریب میشود و اعلام میشود که پدر فقط باید حمایت کند. سپس سریال جراحت نمایان میشود. اگر جلوتر برویم، در دهه ۹۰، سریال ستایش تصویری قبیح از پدربزرگ و جد پدری نشان میدهد. این بازنماییها باعث میشود، تصویری که فرزندم باید از من پدر داشته باشد، مخدوش شود. در نتیجه، من به عنوان پدر نمیتوانم نقش راهبری خود را به درستی در خانواده ایفا کنم.
اگر پدر خطا کرد چه کنیم؟
مدیر پژوهشکده خانواده درباره نحوه برخورد با خطاهای پدر در خانواده خاطرنشان کرد: این نکته بسیار مهم است که در خانواده، مادرها باید تلاش کنند تا تصویر پدر را متعالی و مثبت نشان دهند. ممکن است پدر خطاهایی داشته باشد، و بچهها نیز این خطاها را بزرگ میبینند. در این میان، نقش مادر این است که به فرزندان خود بفهماند خود پدر از خطاهایش مهمتر است. به این معنا که مادر باید خطاهای پدر را کوچک جلوه دهد و به بچهها بفهماند که شخصیت و مقام پدر مهمتر از اشتباهات اوست. به علاوه، اگر پدر خطایی مرتکب میشود، مادر نباید درحضور بچهها او را تخریب کند یا علنی از او انتقاد کند. بهتر است در خلوت و به دور از چشم فرزندان، به پدر توضیح دهد که آن کار مثلاً درست نبوده است.
وی افزود: این نوع تخریبها و انتقادهای علنی میتواند به تصویر خانواده آسیب بزند و مخاطرات بیشتری برای روابط خانوادگی ایجاد کند. ایجاد فضایی محترم و حمایتی نسبت به پدر در خانواده، باعث میشود که بچهها احترام به والدین را یاد بگیرند و درک بهتری از مفهوم خانواده داشته باشند.
زیبایی نژاد با تاکید بر اینکه پدر و مادر رکن خانواده هستند، نه کودک، درباره اولویت همسری بر مادری توضیح داد: نکته بعدی این است که بچه باید ببیند که پدر و مادرش مهمترین ارکان خانواده هستند. این درک زمانی برای بچه ایجاد میشود که به این نتیجه برسد که او رکن اصلی خانه نیست. اگر بچه به این نتیجه برسد که خودش محور خانواده است، ممکن است والدین را به بازی بگیرد و این موجب ایجاد اختلال در روابط خانوادگی خواهد شد. اما اگر او متوجه شود که پدر و مادر رکنهای اصلی خانواده هستند، اهمیت آنها را درک میکند و میتواند به آنها اعتماد و اتکا کند.
وی توضیح داد: به عنوان مثال، زمانی که فرزندتان شما را صدا میزند و شما با همسرتان در حال صحبت هستید، بهتر است به بچهتان بگویید: «صبر کن تا صحبت ما تمام شود.» این کار به او میآموزد که شما و همسرتان چقدر مهم هستید و مهمتر از او هستید، به طوری که نمیتوانید مناسبات و گفتوگوهای خود را به خاطر او ترک کنید. این نکات را همواره در نظر داشته باشید تا بتوانید خانوادهای سالم و متعادل بسازید.
تربیت تعلقی یا اجتماعی؛ کودک باید پایگاه تعلقی داشته باشد
حجت الاسلام زیبایی نژاد تربیت تعلقی و اجتماعی را راه موثری برای تقویت هویت دینی از کودکی تا بزرگسالی عنوان کرد و گفت: یک نکته دیگر که در تربیت امروز بسیار مهم است، تربیت تعلقی یا اجتماعی است. تربیت در جمع به این معناست که باید کودک یک پایگاه تعلقی داشته باشد و به جایی احساس تعلق کند. هرچه کودک بیشتر به جایی احساس تعلق کند، از آن بیشتر ارزش میگیرد. برای اینکه احساس تعلق او به خداوند افزایش یابد، باید او را به یک اجتماع ایمانی بکشانید. اجتماعات ایمانی چندین کار انجام میدهند:
۱. هویت کودک را به خوبی شکل میدهند.
۲. قدرت ایجاد میکنند.
اجتماع ایمانی؛ هویت بخشی و قدرت دهی
زیبایی نژاد هویت بخشی و قدرت دهی را دو کارکرد اصلی اجتماعات ایمانی برای کودکان عنوان کرد و گفت: امروز دخترتان نه ساله یا ده ساله شده، چادر سرش میکند و به مدرسه میرود، اما همهی کلاس او را مسخره میکنند. در ماه رمضان روزه میگیرد و وقتی به خانه میآید، میگوید: «من از فردا روزه نمیگیرم و چادر سر نمیکنم.» چرا؟ چون تنهاست. چون قوت روحی در او شکل نگرفته و زود میشکند. اما اگر به یک اجتماع متصل باشد، عضو یک حلقهای باشد که با آن حلقه رفت و آمد مستمر داشته باشد و خود را با آن حلقه تعریف کند، میتواند از آنجا انرژی بگیرد، نشاط پیدا کند و هویت بگیرد. وقتی به مدرسه میآید، به بچهها میگوید: «من جزو فلان حلقه هستم.»
والدین باید بتوانند اجتماعات خوبی برای فرزندانشان درست کنند
زیبایی نژاد تدارک اجتماعات خوب و سازنده را یکی از مهمترین وظایف والدین در این زمانه عنوان کرد و گفت: والدین باید بتوانند اجتماعات خوبی برای بچههای خود ایجاد کنند. گروهی از خانمهای متدین، انقلابی و تحصیلکردههای فوقلیسانس و دکتری، که در میان آنها طلبه هم وجود دارد، آمدهاند و مثلاً شبکه مادرانهای را راهاندازی کردهاند. این شبکهها در شهرهایی مانند تهران، اصفهان، قم و کرمان وجود دارند و در برخی از شهرها نیز فعال هستند.
این گروهها حلقههای ۱۰ تا ۲۰ نفره در هر محله تشکیل میدهند و گروهها ارزشهای خود را به بچهها منتقل میکنند و احساس رضایت نیز دارند. این شبکهها و اجتماعات ممکن است بعد از اینکه بچهها به مدرسه رفتند، به گونهای دیگر ادامه پیدا کند.
بچهها از زمان طفولیت تا آخر عمرشان باید هیئتی باشند
رئیس پژوهشکده زن و خانواده در پایان خاطرنشان کرد: من ایدهای دارم که دارم روی آن کار میکنم؛ این ایده این است که بچههای ما از زمان طفولیت، از مهد کودک تا آخر عمرشان، باید هیئتی باشند. حالا هیئت یعنی چه؟ یعنی بچهها باید سینه بزنند؟ نه، مثلاً بچه مهد کودک هم میخواهد که بازی کند. اما شما که مربی مهد کودک هستید، باید در طراحی بازی، بازیهایی طراحی کنید که معانی ذهنی درست را به بچهها منتقل کند و آنها را برای یک پله بالاتر آماده کند. وقتی به دبستان میروند، باید سطح دیگری از فعالیتها را تجربه کنند. حتی نوع ورزشی که به آنها میدهید، باید متفاوت باشد. مثلاً شما بچههای ۱۳ یا ۱۴ ساله را خیلی وقتها به باغ میبرید تا خوش بگذرانند و برگردند. این خوب است، اما ممکن است کمی آنها را تنبل بار بیاورد. در فضای فردگرایانه هم این نوع فعالیتها انجام میشود، اما شما میتوانید کار دیگری انجام دهید. مثلاً میبریدشان کوهنوردی. با بردن آنها به کوهنوردی، از مسیر رنج و سختیهای کوهنوردی، وقتی به بالای کوه میرسند، میبینند چقدر هوا خوب است و منظرهها چقدر زیباتر است. کیفشان را بعد از یک زحمت و تلاش میکنند. در چنین فرآیندی این نکته را به آنها میآموزید که «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود» و برای لذتهای پایدار باید رنجهای سازنده را تحمل کنند. این مسائل میتواند از طریق این نوع ورزشها و چنین فعالیتهایی به آنها منتقل شود.
نظر شما