مطابق با تعریف دقیق تری میتوان تمدن را «مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه که نشان آن پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی است»، دانست.
به گزارش خبرگزاری کوثر، سمانه نطقی مقدم، کارشناس امور بین الملل حوزه های علمیه خواهران یادداشتی با عنوان« درنگی در باب چیستی تمدن » منتشر کرده است. متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
داستان تمدن از جایی آغاز می شود که بشر پس از یک دوره تنهایی و ترس و زندگی ابتدایی به تشکیل جوامعی دارای قوانین و نظم رو آورد . اجتماعات اولیه و ساده به مرور جای خود را به جوامعی شهری و پیچیده دادند و انسان خود را در چارچوب نظم و عقلانیت درآورد و به مرور متمدن شد.
واژه تمدن در زبان انگلیسی civilization و در عربی حضاره خوانده میشود و در لغت به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیت گرفته شده و به معنی دیگر متخلق شدن به شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن میدهد. و بدان معناست که بشر در سایه آن به تشکیل جوامعی پرداخته و شهرنشین شده است. در زبانهای بیگانه نیز کلمه civilization از کلمه civita که در مقابل وحشیگری قرار گرفته و از کلمه civilis که معنی شهرنشینی دارد گرفته شده است.
بر این اساس تمدن؛ نوعی نظمی اجتماعی است که تابع عوامل جغرافیایی،زمین شناختی،اقتصادی،نژادی و روان شناسانه است و بر حداقل بر چهار رکن اقتصاد، سیاست، سنت های اخلاقی و علم و هنر بنا شده است.
به عقیده جامعهشناسان تمدن حالتی مترقی است که ملتها در پرتو آن تحت تأثیر دانشهای جدید قرار میگیرند و به نهایت ترقی و علوم و فنون دست مییابند.
ویل دورانت در تعریف تمدن مینویسد: «تمدن را میتوان به شکل کلی آن، عبارت از نظمی اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند».
مطابق با تعریف دقیق تری میتوان تمدن را «مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه که نشان آن پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی است»، دانست.
تمدن از بعد دستاوردهای مادی اموری از قبیل تکنولوژی در حد اعلی، سیستم بهداشت کارآمد، ارتباطات جهانی، قدرت برتر در علم، فناوری و حتی اموری مانند سلطه طلبی را شامل میشود. اما بعد معنوی آن که قِوام هر تمدن بدان است؛ مسئله فرهنگ، اخلاق و دین است. به تعبیری دیگر اگر تمدن فعال و زنده را به بدن انسان تشبیه کنیم، بعد فرهنگ همان رگهایی است که درون جسم جاری است. لذا ضعف هر کدام موجب افول دیگری خواهد بود. بنابراین دو بعد مادی و معنوی، نرم افزاری و سخت افزاری تمدن، باید توامان با هم در سطح اعلی باشند تا تمدنی جهانی و پایدار بماند.
تمدن های زیادی از آغاز تا کنون آمده و رفته اند. حتما نام تمدن مصر و فراعنه، چین، هند و ژاپن را شنیده اید. اما هروقت صحبت از قدیمی ترین کشورهای دنیا می شود، حتما نامی از ایران هم در این بین به چشم می خورد. اولین آثار تاریخی به دست آمده از حضور انسان در فلات ایران، به دوران پارینه سنگی باز می گردد. دوران پارینه سنگی شامل سه دوره کهن، میانی و نوین می شود.
دولت ایلامیان یا عیلامیان، اولین حکومت قدرتمند در ایران بوده است که تاریخ آن به ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد باز می گردد. فرهنگ و تمدن مردمان عیلامی نقطه آغازی برای گسترش تفکر و دانش در مناطق مختلف ایران بود و بر سایر تمدن ها همانند بین النهرین و مصر تاثیرات بسیاری داشت. به قدرت رسیدن عیلامیان در ایران مهمترین رویداد سیاسی در هزار سوم پیش از میلاد مسیج بوده است. همچنین امپراتوری هخامنشی که از سال های ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد به این منطقه حکمرانی می کرده، بزرگترین امپراتوری در تاریخ باستان است.
سرزمین ما ایران عزیز 4 دوره تمدنی را تجربه کرده است. یک دوره قبل از اسلام بوده است و حاکمیت هخامنشیان، اشکانیان و سامانیان را بیش از 1000 سال بر جهان آن موقع شامل میشود. سه دوره دیگر بعد از اسلام است. تمدن اسلامی در قرن 4 و 5 قمری و تمدن اسلامی در دوران صفویه دو تجربه تمدنی موفق اسلامی است که در جهان ماندگار شده است. مونتگمرى وات اسلامشناس برجستهى بریتانیایى معتقد است: «هنگامى که انسان از تجربههاى فراوان مسلمانان، افکار و تعلیمات و نویسندههاى آنها آگاه باشد، مىیابد که علم و فلسفه اروپا بدون کمک گرفتن از فرهنگ اسلام، توسعه نمىیافت.» (مونتگمرى وات، تأثیر اسلام بر اروپاى قرون وسطى، ص81).
آخرین تجربه تمدنی مربوط به عصر حاضر با عنوان تمدن نوین اسلامی است. تمدن سازی نوین اسلامی یعنی احیای تمدن اسلامی بر اساس الگوهای جدید و مطابق با مقتضیات زمان و مکانی که در آن قرار داریم و نیز با الگو گرفتن از تجربه های تمدن پرشکوه اسلامی در گذشته تاریخ و نیز درس عبرت گرفتن از علل و عواملی که باعث انحطاط آن تمدن شد و علت نوین خواندن آن این است که این تمدن ، با الگوهای جدید و کارآمد تر و با رها کردن نواقص و ضعف های تمدن سابق در حال شکل گیری می باشد و به همین دلیل از دو جهت نو می باشد : ۱ - از جهت الگوهای جدیدی که ساخت این تمدن به همراه داشته و با الگوهای تمدن اسلامی به انحطاط کشیده شده تفاوت دارد هر چند همین الگوهای نو نیز مبتنی بر یک سری اصول ثابت و ریشه دار در سنت کهن اسلامی می باشد . ۲ – از جهت اینکه این تمدن پس از ظهور تمدن مادی گرای غرب و انفعال چند صد ساله جهان اسلام در برابر آن ، تجربه جدیدی می باشد که قابلیت عرض اندام و تقابل با آن تمدن را دارد و به همین دلیل تمدنی نو در برابر تمدن مغرب زمین که در حال تبدیل شدن به تمدن کهنه هست به شمار می آید.
ماهیت تمدن اسلامی با تمدن غربی از منظر انسان شناختی ، معرفت شناختی و جهان بینی تفاوت بنیادین دارد . تمدن غربی بر پایه اومانیسم ، سکولاریسم و لیبرالیسم استوار است که نگاه به انسان و جهان را در نگاه مادی محصور نموده و دین و اخلاق و معنویت را از متن زندگی انسان به حاشیه رانده و همین امر موجب بروز بحران های زیادی برای این تمدن شده است. در نوبت بعدی نشریه نمای حوزه، از چالشهای تمدن غرب با عنوان کرونای متمدن شهر من! سخن خواهیم گفت