یادداشت رسیده/ "سکوت و اغتشاشات دو لبه یک قیچی"
مدیریت حوزه علمیه خواهران مازندران

مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران در یادداشتی به بیان زمان سکوت و دفاع از حق پرداخت.

به گزارش پایگاه خبری و رسانه ای حوزه های علمیه خواهران، حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد قائمی، مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران، در یادداشتی با عنوان "سکوت و اغتشاشات دو لبه یک قیچی" آورده است: در فرهنگ ما ایرانیان، هرگاه بخواهیم برای یک معلول، چند علت در حوزه های رفتار فردی و اجتماعی ارائه تمثیلی داشته باشیم، بی‌گمان، یکی از ابزارهایی که از آن اقتباس خواهیم کرد، قیچی است که با دو اهرم کار خود را پیش می‌برد و هرگز به تنهایی نمی‌تواند مؤثر باشد.

یک اهرم متحرک قدرت تخریبی را بر سطح آماده پارچه یا کاغذ و ... وارد می‌کند و اهرم ساکت و آرامی که با ثبات و سکوت خود، زمینه برش و انقطاع را برای بازوی متحرک آماده می‌کند و به‌ راستی که این مثال برای تحولات اجتماعی و تاریخی درطول تاریخ چقدر سازنده و درس‌آموز است.

وقتی در جامعه ای شاهد برخی فعل و انفعالات مثبت یا منفی هستیم و عده ای با سکوت خود، آماده سازی زمینه های فروپاشی جبهه حق را بر عهده دارند، اما با این ‌وجود زمانی ‌که شیپور جنگ حق و باطل به صدا درمی‌آید، همگان به سمت تحلیل رفتارها و نقش معارضین و مدافعین می‌پردازند و لذا در تاریخ یا از معاویه و یزید و ابن ‌زیاد سخن می‌گوئیم و یا از علی و حسین(علیهم‌السلام) و زینب(سلام‌الله‌علیها)؛ ولی سوال این است که چرا سخن از خواجه ربیع و سلیمان بن صرد خزائی به میان آورده نمی‌شود؟ آیا نقش کسانی که حق را در غدیر مشاهده کردند ولی به میدان مطالبه‌ گری زهرا(سلام‌الله علیها) نیامدند و صرفاً شاهد دست‌های بسته علی(علیه‌السلام) و گریه‌های او در کوچه‌های مدینه بودند، سهم کمتری نسبت ‌به قاتلین فاطمه(سلام‌الله علیها) در پشت درب‌های بسته دارند؟ و اگر این ادعا صحیح باشد، پس چرا خداوند در جواب از سؤال چرایی عذاب بی‌طرفان قوم‌های معذب، فرموده‌اند که اینان ساکت بودند؟

به‌راستی آیا گناه و جرم کسانی که لبیک به دعوت اباعبدالله حسین(علیه‌السلام) نگفتند و او را در گودال قتلگاه تنها گذاشتند و شاهد اسارت زینب(سلام‌الله علیها) و شنونده‌ی داستان‌های قتلگاه در مدینه بودند؟ و سکوت را به هر دلیل و بهانه‌ای پذیرفته‌اند، کم‌تر از ابن‌زیاد و ابن‌سعد و شمر و خولی است؟ و اگر این است، پس چرا این‌ همه مذمت و نکوهش نسبت به ساکتین در برابر ظلم به ‌حق چه در ساحت فردی و یا اجتماعی هستیم؟ یا نکند خیلی از خواص ساکت، این حکمت‌ها و حکایت‌ها را تاریخی دانسته که جایش در کتب تاریخ و حافظه تاریخ است و این‌جا معلوم می‌شود حقانیت پاسخ کهنه سرباز علی(علیه السلام) که وقتی از او سؤال شد در این لشکر کاری از تو ساخته نیست، جواب داد که وجودم با این محاسن سفید، نماد حقانیت است و ماندم تا چراغ هدایت به سمت حق باشم.

آری آن‌چه امروز معاصر و دیروز تاریخی و فردای امروزها؛ درس‌آموز سوالات نسل‌ها و فرزندان این سرزمین خواهد بود، آنست که معنای سکوت برخی مدعیان"انقلاب، اسلام و ایران" در میان میدان نبرد جنگ ترکیبی که هدف در وراء نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کهن و قوی تعیین‌شده است و فرمانده میدان از دستور آماده‌باش به نوای جنگ تبیین با قید فوریت، پرده برداشته است چیست؟ و یقیناً این‌گونه نخواهد بود که در طرح این سوال ذهنی، پیش‌فرض های غلط و ناصواب شما که خود را دلخور و طلبکار از انقلاب و مردم و نظام می‌دانید نادیده بگیرند؛ چون این نسل مطالبه گر و متون تاریخی و مواعظ برخی از شما این را شنیدند که وقتی علی(علیه‌السلام) توهین به زهرا(سلام‌الله‌علیها) را دید و خواست دست به شمشیر ببرد، با  نوای اذان از حق شخصی و مطالبه اجتماعی خود گذشت، چون کیان و حیات اسلام و جامعه اسلامی را در خطر دید.

آیا اینان فقط تاریخ هستند یا الگوی رفتاری؟ آن کسانی که امروز می‌توانند پا در عرصه جهاد تبیین بگذارند و جلوی قربانی شدن نسل جدید در آوردگاه جنگ شناختی را بگیرند، چه جوابی در  خون‌های به‌ناحق ریخته‌شده مدافعان و قربانیان این رزمگاه خواهند داشت، جوانان و کودکانی که همچون عصر مولا علی(علیه السلام) از سرقت گوسفندهای اهدایی امویان توسط عوامل بنی‌امیه اعتراض به علی(علیه السلام) می‌کردند و حال شاهد جوانانی هستیم که شکایت و انتقام دشمن استکبار جهانی را از علی زمان طلب می کنند و یقیناً این جوانان که شناختی از انقلاب ندارند، در آینده تاریخی از ساکتین این روزها، مطالبه‌گر خواهند بود و هرگز گوش به ادعاهای آنان نخواهند داد چون اینان از شما شنیده‌اند که وقتی عده‌ای به بهانه‌هایی خلیفه کشی را در مدینه مد کردند، علی(علیه السلام) که بزرگ مطالبه‌گر و ستمدیده‌ی این دستگاه خلافتی بود، فقط برای حفظ نظام اسلامی و سر حدات کشور اسلامی با تمام توان خود به میدان آمد و چشم بر روی‌همه حوادثی که سیستم خلافت بانی آن بوده، بست.

در پایان باید گفت که در جنگ ترکیبی تکلیف معارضان به‌معنای عام خودش از جوخه‌های آتش و ترور در کف میدان تا هنرمند نماهایی که تولد و خنده فرزندان خود در سرزمین‌های غرب را بر کل ملت ترجیح می‌دهند، مشخص و معلول است که امیدی به آنان نیست اما روی سخن با آنانی است که دل به ایران دارند ولی به هر علت از دلخوری تا ترس، از آسیب‌های اجتماعی در سنگر سکوت پناه گرفته‌اند؛ سکوت شما در کجای این پازل اجتماعی است؟ آیا لبه زیرین قیچی نیست؟ و در پایان فقط به این نکته تاریخی اشاره‌ای داشته باشیم که سکوت نخبگان کوفه، کربلا را به دنبال داشت که دیگر جان دادن توابین فایده‌ای نداشت و تن دادن به وعده لشکر زبیریان از ترس کشته شدن، نتیجه‌ای جز مرگ همه ساکتین و شکست قیام مختار به‌دنبال نداشته است؛ هرچند یادآور خواهیم شد که جوانان این سرزمین دیگر اجازه‌ی تکرار کوفه را نخواهند داد ولی نباید از شلاق‌های سنگین تاریخی و ورق های آینده‌ی آن برای سکوت کردن غفلت نمود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha