بانوی طلبه نویسنده، نوشتن برای شهدا را وظیفه خود دانست و گفت: شیوه تبلیغ مدرن را برای فعالیت های فرهنگی انتخاب کردم؛ زیرا اینجا فضایی است که بیشتر می توانم مفید باشم.
به گزارش پایگاه خبری و رسانه ای حوزه های علمیه خواهران، خانم زکیه براری، نویسنده و طلبه مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) ساری، در گفتگو با خبرنگار حوزه اظهار کرد: نویسنده، یک شخص عاشق است، با مطالعه هر کتاب، روح تازه ای در انسان دمیده می شود و با نوشتن کلمات، عشق در انسان غلیان پیدا می کند، هر بار نوشتن برای من یک هیجان تازه است.
وی ادامه داد: بنده از نوجوانی خاطراتم را می نوشتم، در دوران دبیرستان و دانشگاه نیز ارتباطم با قلم و کاغذ قطع نشد؛ اما در سال ۹۵ و با ورود به حوزه، دغدغه ی بیشتری برای نوشتن پیدا کردم.
خانم براری تاکید کرد: اولین کتاب مستقلی که بعد از نوشتن، به چاپ رسید، کتاب "چهل روز بعد" بود که روایت زندگی شهیده "رقیه حسین زاده" است؛ اما قبل از آن دو داستان کوتاه نوشتم که در کنار داستان های دیگر به صورت مجموعه داستان به چاپ رسید، بنده بیشتر به سبک داستان کوتاه کار می کنم و دنیای داستان را بیش از هر سبک دیگری دوست دارم.
وی بیان کرد: به عنوان یک طلبه در بستر رسانه، اعم از کتاب و فضای مجازی مشغول به فعالیت هستم و شیوه تبلیغ مدرن را برای فعالیت های فرهنگی انتخاب کردم؛ زیرا اینجا فضایی است که فکر می کنم بیشتر می توانم مفید باشم.
بانوی طلبه نویسنده ادامه داد: شهدا قهرمان های ما هستند و ما نباید اجازه بدهیم که نام و یاد آنها از خاطره ها حذف یا حتی کمرنگ شود؛ قبل از پیشنهاد نوشتن این کتاب، عهدی با خود بسته بودم که تا سال بعد یک کتاب چاپ کنم، و زمانی که نوشتن این کتاب به بنده پیشنهاد شد، به نظرم آمد که این پیشنهاد هدیه ای از جانب خداوند است؛ نوشتن برای شهدا را وظیفه خود می دانم و با طرح این پیشنهاد فکر کردم که برای این وظیفه انتخاب شده ام.
وی عنوان کرد: دلیل نامگذاری این کتاب به "چهل روز بعد" شهادت ایشان در چهلمین روز اقامت در بیروت بود که برای رسیدن به این شهادت نذر هم کرده بودند؛ در این کتاب، سعی کردم بهترین قالب نوشتن و گردآوری را انتخاب کنم، هرچیزی که در داستان آمده قطعا به پیش برد داستان کمک کرده است.
خانم براری افزود: به لطف خداوند مشغول به جمع آوری و نگارش خاطرات جانباز "قربان رضایی"، که دورانی بیسیمچی فرمانده لشکر ۲۵ کربلا بودند به عهده بنده گذاشته شده که در حال حاضر در مرحله مصاحبه و نگارش پیش نویس اولیه هستم.
لازم به ذکر است کتاب «چهل روز بعد» نگاهی کوتاه به زندگی شهید «رقیه حسینزاده» به قلم «زکیه برابری» زمستان ۱۴۰۰ با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان مازندران و مدیریت حوزههای علمیه خواهرن استان توسط انتشارات نماشون در یازده فصل به چاپ رسیده است.
در این کتاب ۸۸ صفحهای عناوین «تا بیروت»، «آن روزها»، «دوستت دارم»، «همه مادر شده بودند»، «طعم مهربانیها»، «پرواز تلخ»، «چهل روز بعد»، «خواب پرواز»، «من زینیم»، «فرودگاه، باران و...» و «در ساحل چهل ساله» را میخوانیم.
در بخشی از کتاب آمده است:
جنس مادرها پسردوستاند؛ مخصوصا مازندرانیها. البته شاید این خاص مادران مازندرانی نباشد و یک ویژگی عام از همه مادرهای ایرانی باشد. اما در شمال این موضوع ملموستر به نظر میآید. مادر مازندرانی هست و پسرهایش. تک پس داشته باشد که چاشنی اش بیشتر میشود.
این عشق آنقدر زیاد است که از دوست داشتن ما پسرها کمتر حرف به میان میآید. قوه عاطفه در مردها ضعیفتر است، اما سر جایش که هست! من از آن دست تک پسرها بودم که مادرم را خیلی دوست داشتم، اما در مقابل عشق مادرم این علاقه زیاد به چشم نمیآمد.
پسر درونگرایی بودم و احساساتم سخت بروز پیدا میکرد، اما مادرم دنیایی از عشق بود. همه چیز را عاشقانه میدید. در دنیای او انگار بدی وجود نداشت. آن قدر که خالص بود و سعی میکرد همه را مثل خودش بیریا ببیند. عاشق پدرم بود و برای من و خواهرهایم حاضر بود از جانش هم بگذرد.
عامل و عاشق خیلی از دورهمیها بود. چه در خانه خودمان که هرکجا بودیم باید خودمان را به خانه میرساندیم و سر یک سفره جمع میشدیم. چه در جمع فامیلها که با آمدنش همه دست از کار و زندگی و شوهر و بچه میکشیدند و برای دیدنش به خانه پدربزرگمان در ولیجیمحله میآمدند.
مادر غذاهایش را هم با عشق میپخت. همین هم باعث خوش طعمی غذاهایش میشد. من شکمو بودم و عاشق غذاهایش. از غذاهای شمالی تا مرغ و ماکارانی. مادر من خیلی به غذا خوردن من اهمیت میداد.
نظر شما