بهمناسبت هفته دفاع مقدس نشست کتابخوان در مؤسسه آموزش عالی ریحانهالرسول سلاماللهعلیها ساوه برگزار شد.
به گزارش پایگاه خبری و رسانهای حوزههای علمیه خواهران / مرکزی، نشست کتابخوان پیرامون موضوع گرامیداشت هفته دفاع مقدس با حضور بانوان طلبه در مؤسسه آموزش عالی حوزوی ریحانهالرسول سلاماللهعلیها ساوه برگزار شد.
این نشست به همت معاونت پژوهش مؤسسه آموزش عالی حوزوی ریحانهالرسول سلاماللهعلیها برگزار و در آن به معرفی هفت کتاب پیرامون ایثارگران، شهدای دفاع مقدس و مدافعین حرم پرداخته شد.
خانم باقری، در معرفی کتاب «زندان الرشید» اظهار کرد: خاطرات سردار علیاصغر گرجیزاده، رئیس ستاد قرارگاه سپاه ششم و از همرزمان سردار شهیدعلی هاشمی، یکی از صادقانهترین آثاری است که در زمینه تاریخ دفاعمقدس به رشته تحریر درآمده است.
گرجیزاده، راوی روایتهای این کتاب که در واپسین روزهای جنگ تحمیلی در جزایر مجنون به اسارت نیروهای عراقی درآمده بود، تا چهارماه پس از اسیرشدن بهدست نیروهای بعثی، هویت خود را از آنان پنهان میکند ولی پس از لو رفتن هویت واقعی او برای نیروهای ارتش بعث، به زندانالرشید که مخوفترین زندان عراق بود، منتقل میشود تا هشت سال باقیمانده از دوران اسارت خود را در این زندان پشتسر بگذارد.
وی گفت: این کتاب در هفتمین دوره "جایزه ادبی جلال آل احمد" بهعنوان اثر برگزیده در بخش مستندنگاری انتخاب شد.
در ادامه خانم عنایتی، در معرفی کتاب «پرواز آخر» اظهار کرد: این کتاب نوشته دکتر محمدمهدی بهداروند، یادداشتهای این نویسنده درباره شهید احمد کاظمی فرمانده دلاور هشت سال دفاع مقدس است.
وی افزود: پرواز آخر، مجموعهای از یادداشتها، مصاحبهها، سخنرانیها و خاطرات فرماندهان و مدیران دفاع مقدس درباره شهید احمد کاظمی است.
عنایتی بیان کرد: این اثر شما را با یکی از دلیرمردان جنگ تحمیلی و قهرمانان ملی آشنا میکند؛ بنابراین اگر به خواندن سرگذشتنامه شهدای بزرگوار جنگ تحمیلی علاقه دارید، این کتاب را بخوانید.
خانم حسنلو در معرفی کتاب «پسرک فلال فروش» تصریح کرد: در روزگاری که جامعه بیهویت غرب، از نبود اسطورههای واقعی رنج میبرد، و برای مخاطبان خود "آرنولد" و "بتمن" و "مردعنکبوتی" و صدها قهرمانهای پوشالی میسازد، ما قهرمانان واقعی داریم که میتوانند برای همه جوامع انسانی الگوی واقعی باشند. شهید ذوالفقاری، یکی از بسیار قهرمان نه پهلوانان کشور ماست. این کتاب در ۱۶۰ صفحه دربردارنده زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافعحرم طلبه شهید محمدهادی ذوالفقاری میباشد و علاوه بر خاطرات، در انتهای کتاب، تصاویر شهید ذوالفقاری نیز چاپ شده است. این کتاب حاوی مجموعه خاطراتی از پدر، مادر، خواهر و جمعی از دوستان و آشنایان شهید در ایران و عراق، از دوران کودکی تا زمان شهادت است و عنوان کتاب نیز برگرفته از عنوان یکی از همین خاطرات میباشد.
شهید ذوالفقاری، روز بیست و ششم بهمن سال ۱۳۹۳ به فیض شهادت نائل آمد.
خانم محبیمبصر، در معرفی کتاب «شنود» افزود: این کتاب روایتگر اتفاقی عجیب و نادر یا تجربه نزدیک به مرگ میباشد که برای فردی که ظاهرا پست امنیتی دارد اتفاق افتاده است. فرد مذکور با شرط پنهان ماندن نامش این حقایق را بیان کرده و در این وادی چیزهایی دیده که در غیر از دنیای ماورا قابل مشاهده نیست! چیزهایی که هر شخصی آنها را مشاهده کند دنیایش را دگرگون خواهد کرد و آدمی متفاوت میشود، هضم مشاهدات این کتاب حتا برای معادباوران سخت است، دنیای ماورای مرگ!
خود مرگ عرصهای اسرارآمیز است! حال با پرداختن به دنیای بعد از مرگ عرصه را آن را اسرارآمیزتر هم میکند.
دنیای پس از آن چگونه است؟ بازتاب اعمال ما چه خوب و چه بدش، چه؟
با خواندن این کتاب، کم و بیش اطلاعات خوبی از برزخ؛ دنیای مابین این عالم و آخرت و حقیقتهایی در مورد زندگی پس از مرگ بدرست میآوریم.
هدف ما در خلاصه کتاب شنود، از بیان خاطرات این سرباز گمنام اسلام و انقلاب، این بوده و هست که راه را گم نکنیم و فقط در تمام امور، رضای خداوند متعال را در نظر بگیریم.
خانم خالقیمزین، نیز در معرفی کتاب خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ) گفت: این بانو یکی از مبارزان زن پیش از انقلاب است. این کتاب به ذکر خاطرات و جان فشانیهایش در راه انقلاب میپردازد تا به همگان یادآوری کند که مردان تنها مبارزان این عرصه نبودند و زنانی هم بودند که زنانه بر سر اعتقادات و آرمانهایشان جنگیدند تا این پیروزی را نصیب مردم ایران کنند.
طاهره دباغ، که به او لقب مادربزرگ انقلاب را دادهاند از شاگردان آیتالله سید محمدرضا سعیدی بود و با جامعه روحانیت مبارز همکاری داشت. در سال ۱۳۵۳ و پس از دوبار بازداشت توسط ساواک با کمک محمد منتظری و با پاسپورت جعلی از کشور خارج شد. وی و دخترش رضوانه میرزا دباغ، در خاطراتشان از زندان به شکنجههای شدید توسط ساواک اشاره کردهاند.
خانم غیور، در معرفی کتاب «روایت هجران؛ امام خمینی و آزادگان، خاطرات و نامههای دوران اسارت آزادگان» بیان داشت: این کتاب شامل؛ خاطرات آزادگان، و نامههای پر رمز و راز سالهای اسارت آزادگان به امام و خاطرات اسرای عراقی از جبهههای نبرد حق علیه باطل است.
خانم رستمی در معرفی کتاب «سه روایت از یک مرد» اظهار داشت: این کتاب بر اساس زندگینامه «شهید حسین علمالهدی» به نویسندگی «محمدرضا بایرامی» از سوی انتشارات شاهد منتشر شده است.
وی در ادامه گفت: در این کتاب نویسنده برای بازتاب اندیشهها و همچنین زندگی شهید حسین علمالهدی، از شیوههای رایج و کلیشهای زندگینامهنویسی شخصیتهای برجسته تاریخی فاصله گرفته و از شیوههای نو استفاده کرده است. البته شیوه نویسنده در این کتاب در داستاننویسی معاصر متداول است، ولی درباره زندگینامهنویسی نمونههای موفقی در این زمینه نداشتهایم.
بایرامی، به زندگی شهید حسین علمالهدی از سه زاویه نگریسته است؛ زاویه اول از چشم «معبر» است؛ شکنجهگری که بارها علمالهدی را زیر سختترین شکنجهها قرار داده. او بیشتر از دوران کودکی حسین تعریف میکند؛ از زمانی که حسین نوجوانی بیش نبود و همیشه باعث دردسر دستگاه امنیتی رژیم شاه میشد.
معبر، در یادآوری خاطرات گذشته خود راجع به حسین، به آتشزدن سیرک مصریها در اهواز اشاره میکند که حسین بهخاطر بیحجابی زنانی که در سیرک میرقصیدند، به کمک دوستان نوجوانش، دور از چشم نیروهای امنیتی و بدون اینکه شخصی مطلع بشود، آنجا را به آتش میکشد و این ماجرا تا مدتها سبب گیجی و سردرگمی نیروهای امنیتی رژیم شاه میشود.
معبر شخصاً حسین را زیر سختترین شکنجهها قرار میدهد، اما حسین همچنان او را در دستیابی به اطلاعات ناکام میگذارد، سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حسین با کمک مردم و کمیته معبر را دستگیر میکنند. معبر در آستانه مرگ، خاطرات دردناک سالهای گذشته را روایت میکند، خاطراتی که گوشهای از چهره حسین علمالمهدی را نشان می دهد.
تا اینجای داستان پرونده زندگانی شهید حسین علمالهدی بسته میشود. آنچه باقی میماند ناگفتههایی از زندگی شهید علمالهدی است که نویسنده در این قسمت شخصیت تازهای را وارد داستان نمیکند، بلکه یکی از شخصیتهای روایت دوم را از دل روایت بیرون میکشد تا خود حدیث دیدار خود با شخصیت مرکزی کتاب یعنی حسین علمالهدی را روایت کند.
روایت سوم از منظر دید شخصیت «حسن»، قاچاقچی منطقه، است که در روایت دوم به آن اشاره کوتاهی شده است.
حسن، خاطراتی را نقل میکند که در روزهای جنگ به کار قاچاق مواد غذایی و غیره اشتغال داشته و به کمک همکارانش اشیای قاچاقی را از آنسوی مرزها وارد کشور میکردند و حسن در توزیع آنها در منطقه محل سکونت خود فعال بود.
حسن بهواسطه شغلی که دارد با تمام کورهراههای منطقه آشناست. همچنین محلهای استقرار نیروهای عراقی را مثل کف دست میشناسد.
انتهای پیام/
نظر شما