برگزاری گرامیداشت یاد و خاطره شهدای مدافع حرم شهید صابری و شهید صدرزاده

گرامیداشت یاد و خاطره شهدای مدافع حرم شهید صابری و شهید صدرزاده با حضور مادر شهید مهدی صابری و همسر شهید مصطفی صدرزاده در اردکان برگزار شد.

به گزارش پایگاه خبری و رسانه‌ای حوزه‌های علمیه خواهران / یزد، همایشی با حضور مادر شهید مدافع حرم "شهید مهدی صابری" از شهدای فاطمیون و همسر شهید مدافع حرم "سیدمصطفی صدرزاده" با همکاری واحد فرهنگی پادگان ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، و با حضور جمعی از بانوان و طلاب در هیأت رزمندگان اسلام اردکان برگزار شد.

همه فن حریف بود

در این نشست مادر شهید صابری ابتدا با اشاره به دوران کودکی پسر شهیدش گفت: «آقا مهدی» با قرآن و معارف دینی بزرگ شد و یادگیری قرآن را از کودکی با وی تمرین می‌کردم و سوره‌های کوچک را حفظ ‌کرد و در نهایت در محضر حجت‌الاسلام طباطبایی حافظ کل قرآن شد. 

وی تصریح کرد: "آقا مهدی" هوش و ذکاوت بالایی داشت، یک‌تنه هر کاری انجام می‌داد به قول معروف همه فن حریف بود، از آشپزی در هیأت گرفته تا کارهای امدادی، فنی، مخابراتی و اقدامات تخصصی عملیاتی، همیشه سنگ تمام می‌گذاشت و برایش فرقی نداشت کجا کار می‌کند، با کدام تیم شریک است یا کاری که می‌کند چه چیزی است، هر جایی که بود بهترین بود. 

مادر شهید در مورد شخصیت شهید گفت: در آماده‌کردن سفره، در سحر و افطار ماه مبارک کمک می‌کرد، به نان و پنیر با گوجه و خیار بسیار علاقه‌مند بود و حتا در ماه مبارک اگر غذایی تهیه می‌کردم ولی او آنقدر نان و پنیر می‌خورد که دیگر میل به غذا نداشت، گاهی ظرف‌ها را می‌شست و اتاق‌ها را مرتب می‌کرد؛ پسرم مهدی، خیلی روی تیپ ظاهر حساس بود و بسیار تمیز و مرتب بود به گونه‌ای که در سوریه، همرزم‌هایش به او می‌گفتند که این یک افغانستانی باکلاس است.

مادر شهید مهدی صابری، در مورد نحوه شهادت فرزندش گفت: ابتدا پای دوستش بر اثر اصابت خمپاره قطع می‌شود و مجروح می‌شود و چون "مهدی" دوره هلال‌احمر را گذرانده بود، پای او را بسته و او را به پایین سنگر می‌فرستد، مجروحان زیاد و اسلحه و مهمات هم در حال تمام شدن بود، به مهدی دستور داده می‌شود که به پایین برود تا هر چه نیرو هست را به منطقه بفرستد، هنگامی که مهدی به سمت پایین می‌رود مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و به شهادت می‌رسد.

وی در پایان یادآور شد: انقلاب اسلامی که اکنون بیش از چهل سال از آن می‌گذرد، مدیون خون شهدا است و همه اقشار در هر جایگاهی که هستند نسبت به آن مسئولیت دارند؛ گاهی جهاد با جان است همچون شهید شدن شهدا در جنگ‌ها، که بالاترین سرمایه خود را فدای پاسداری از اسلام کردند و گاهی جهاد با رفتار و منش می‌باشد و شایسته است بانوان این سرزمین برای ارج نهادن به خون شهدایی که برای دفاع از ناموس، جان خود را در این راه فدا کردند با حجاب و منش فاطمی در جامعه حضور یابند.

همیشه از بهترین‌ها بود

در ادامه این مراسم، خانم سمیه ابراهیم‌پور، همسر شهید مصطفی صدرزاده، صحبت‌هایی را در مورد شهید مدافع حرم گفت: مصطفی صدرزاده در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شوشتر در استان خوزستان به دنیا آمد، پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی بود و مادرشان سیده هستند که بعد از چند سال به‌خاطر حساسیت مادر شهید به آب و هوای اهواز، راهی شمال کشور می‌شوند و در یک خانۀ کوچک در روستای بندپی شرقی در «گلیا» که به معنی گلوگاه بود، در استان مازندران به زندگی ادامه می‌دهند، مصطفی در یادگیری لهجه‌ها استعداد خوبی داشته است و دو ماه در شمال لهجه مازندرانی را یاد می‌گیرد و بعد از دو سال از مازندران راهی کهنز شهریار می‌شوند.

وی تصریح کرد: "آقا مصطفی" فرمانده پایگاه نوجوانان و مؤسس آنجا بود و به بچه ها آموزش‌های خاص رژه را یاد داد و با اینکه رژه پسرهای نوجوانان در بازدید فرماندهان مافوق با شیطنتی همراه شد و آقا مصطفی از سوی آن‌ها مورد توبیخ قرار گرفت، اما با وجود سختی کار با نوجوانان، اما آقا مصطفی با بچه‌ها به مهربانی رفتار کرد و آن‌ها را دوست داشت.

وی ادامه داد: از خصوصیت‌های "آقا مصطفی" اهمیت دادن به برنامه‌های فرهنگی بود به گونه‌ای که هیچگاه منتظر فراهم شدن بودجه‌ای نبود و از پس‌انداز خودش برای کار فرهنگی هزینه و خرج می‌کرد؛ به‌عنوان مثال، برای نوجوانان پایگاه از شهریه طلبگی خود لباس نظامی خرید.

خانم ابراهیم‌پور در مورد نحوه ازدواجشان اظهار کرد: در سال ۱۳۸۶ زمانی که مادرشان برای پیشنهاد خواستگاری به منزل ما آمدند "آقا مصطفی" شخصی بود که در محله و مسجد همه او را می‌شناختند و مورد تأیید بود و از طرفی هر دختری برای ازدواج ملاک‌هایی در نظر دارد، آقا مصطفی، جوان ۲۶ ساله ای بودند که سربازی نرفته و شغلی نداشته و فقط " طلبه" بودند و از آنجایی که من هم طلبه بودم، پذیرش ازدواج با یک طلبه برایم راحت تر بود و در ۱۹ اردیبهشت مراسم ازدواج برگزار شد و حاصل این پیوند مقدس دو فرزند به نام‌های فاطمه و محمدعلی بود.

وی تصریح کرد: زمزمه‌های رفتن ایشان به سوریه از سال ۱۳۹۲ شروع شد و چون ایشان اراده آهنین داشتند، با تلاش خود به عنوان آشپز، نخستین‌بار اعزام شدند و به مدت یک ماه مشغول فعالیت بودند و در این روزها هر بار تماس می‌گرفتند.

خانم ابراهیم‌پور در مورد جراحت‌های "آقا مصطفی" گفت : ایشان هشت بار در سوریه مجروح شدند و به طرز جالبی در تاریخ ۳۱ فروردین که مجروح شده و در بیمارستانی بستری بودند من نیز ماههای پایان بارداری را سپری می‌کردم که "آقا مصطفی" در حالیکه روی ویلچر بود، مرا از زیر قرآن برای رفتن به اتاق عمل همراهی کرد.

وی در پایان یادآور شد: "آقا مصطفی" هر نقشی که بر عهده داشتند، بهترین بودند. در نقش فرمانده، همسر، فرزند، و غیره ایشان به والدین خود بسیار خدمت می‌کردند، گویی یک فرد از خانواده آسمانی بودند.

به گزارش مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران: مهدی صابری متولد ۱۳۶۸/۱/۱۴ یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. بیست و پنج سال بیشتر نداشت اما فرمانده توانای گروهان حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بود، تیپی که امروز تبدیل به لشکر شده است، در ماجرای گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوق‌العاده‌ای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندی‌های جولان داشت، او در روز ۱۳۹۳/۱۲/۱۳ به شهادت رسید.

همچنین، مصطفی صدرزاده در سال ۱۳۹۲ برای دفاع از دین و حرم بی‌بی زینب سلام‌الله‌علیها، با نام جهادی سیدابراهیم، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با یکم آبان‌ماه ۱۳۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha