راهبی که با معجزه حضرت علی(ع) شربت شهادت نوشید

آیت الله مکارم شیرازی گفتند: لشکریان از نظر آب در مضیقه افتادند و سخت تشنه شدند، امام علی(علیه السلام) در آن بیابان گردش کردند و در کنار صخره ای قرار گرفتند و فرمودند این صخره را بلند کنید! هنگامی که آن را از جای برکندند، آب گوارایی از زیر آن جاری شد و همه مردم سیراب شدند.

به گزارش پایگاه خبری و رسانه‌ای حوزه‌های علمیه خواهران، آیت الله مکارم شیرازی در نوشتاری به موضوع « وقایع مسیر حرکت امام علی(ع) به شام» پرداختند و گفتند:

پاسخ اجمالی

در مسیر حرکت امام علی(ع) برای جنگ با معاویه چند واقعه اتفاق افتاد. امام وقتی به ویرانه های کاخ کسری رسید، آیات ۲۵ تا ۲۹ سوره دخان را خواند: «چه بسیار باغها و چشمه ها که به جای گذاشته اند و ... نه آسمان به حال آنها گریست و نه زمین! و نه در موعد مقرّر به آنها مهلتی داده شد». در کربلا، از حوادث واقعه عاشورا خبر دادند. در کنار دیر راهب، با معجزه، چشمه ای جاری ساخت که منجر به مسلمان شدن راهب آن دیر گردید. در «رقّه» مردم از بنای پل برای امام(ع) امتناع کردند و پس از تهدید مالک اشتر به این کار تن دادند.

پاسخ تفصیلی

بعضی از شارحان نهج البلاغه در ذیل خطبه ۴۸ نهج البلاغه نکات تاریخی مشروحی را ذکر کرده اند که در مسیر حرکت امام علی(علیه السلام) برای جنگ با معاویه اتفاق افتاد و در ذیل به بعضی از آنها اشاره می شود.

۱ـ در کاخ کسری: امام علی(علیه السلام) در مسیر راه به ایوان مدائن و کاخ کسری رسید، یکی از اصحاب آن حضرت با مشاهده ویرانی آن کاخ این شعر معروف عرب را زمزمه کرد: «جَرَتِ الرّیاحُ عَلی مَحَلِّ دِیارِهِمْ *** فَکَأَنَّما کانُوا عَلی میعاد»(بادها بر ویرانه های کاخ آنها وزید گویی همه آنها وعده گاهی داشتند که به سوی آن شتافتند).

حضرت علی(علیه السلام) فرمود: چرا این آیات را نخواندی؟ [که از آن گویاتر است]؛ «کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ * وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهینَ * کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ * فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ»؛ (چه بسیار باغها و چشمه ها که از خود به جای گذاشته اند و زراعتها و قصرهای زیبا و گرانقیمت و نعمتهای فراوان دیگر که در آن غرق بودند، آری این گونه بود ماجرای آنان و ما اینها را برای اقوام دیگر میراث قرار دادیم، نه آسمان به حال آنها گریست و نه زمین! و نه در موعد مقرّر به آنها مهلتی داده شد!).

۲ـ در سرزمین کربلا: امام علی(علیه السلام) در این مسیر از سرزمین کربلا گذشت، در آنجا توقّفی فرمود و نگاهی به آن سرزمین خاموش کرد، حوادث آینده این سرزمین در برابر چشمان او نمایان گشت، با یارانش در آنجا نماز خواندند، هنگامی که سلام نماز را داد کمی از خاک کربلا را برداشت و بو کرد؛ سپس فرمود: «آه ای خاک کربلا! از خاک تو گروهی محشور می شوند که بدون حساب وارد بهشت می شوند، سپس جایگاه شهیدان و محل خیمه ها را با اشاره نشان داد: «هیهُنا مَوضِعُ رِحالِهِمْ وَ مَناخُ رِکابِهِمْ ثُمَّ أَومَأَ بِیَدِه اِلی مَکان آخَر وَ قالَ: هیهُنا مِراقُ دِمائِهِمْ»؛ (اینجا بار انداز و محل نزول آنهاست، سپس به جای دیگری اشاره کرد و فرمود: و اینجا محل ریختن خون آنان است).

۳ـ در سرزمین «انبار»: هنگامی که امام علی(علیه السلام) از سرزمین «انبار»(یکی از شهرهای شمالی عراق) می گذشت گروهی از کشاورزان و دهداران را دید که از مرکبهای خود پیاده شده و در رکاب امام به عنوان تواضع و احترام شروع به دویدن کردند، امام آنها را از این کار منع کرد و فرمود: این چه کاری است که می کنید؟ عرض کردند: این برنامه ای است که زمامداران خود را با آن، بزرگ می داریم. فرمود: زمامداران شما از این کار بهره نمی گیرند و شما با این کار بی جهت به خود زحمت می دهید، دیگر این گونه کارها را تکرار نکنید. در ذیل این داستان می خوانیم که مردم انبار، هدایایی از چهار پایان و مواد غذایی خدمت امام آوردند. امام فرمود: چهار پایان را قبول می کنم و جزء خراج شما حساب خواهم کرد و اما غذایی را که برای ما درست کرده اید دوست ندارم جز در مقابل قیمت از آن استفاده کنم و هر چه اصرار کردند که امام هدیه آنها را بپذیرد امام نپذیرفت (این در حالی بود که غالب زمامداران دنیا در آن زمان هزینه لشکر خود را بر شهرهای مسیر راه تحمیل می کردند).

۴ـ در کنار دیر راهب: در مسیر راه به جایی رسیدند که لشکریان از نظر آب در مضیقه افتادند و سخت تشنه شدند، امام علی(علیه السلام) در آن بیابان گردش کردند و در کنار صخره ای قرار گرفتند و فرمودند این صخره را بلند کنید! هنگامی که آن را از جای برکندند، آب گوارایی از زیر آن جاری شد و همه مردم سیراب شدند، سپس فرمود: سنگ را به جای اوّل بازگردانید، مقدار کمی که حرکت کردند، فرمود: آیا کسی از میان شما جای آن چشمه را می داند؟ گفتند: آری، ای امیرمؤمنان! سپس گروهی از سواره و پیاده بازگشتند ولی اثری از آن ندیدند! راهبی را در آن نزدیکی یافتند از او سؤال کردند: چشمه آبی که نزدیک تو بود کجاست؟ گفت در اینجا چشمه آبی نیست! گفتند: کمی قبل از آن نوشیدیم با تعجب گفت: شما از آن نوشیدید؟! گفتند: بلی، راهب گفت: به خدا قسم! این عبادتگاه من در اینجا به خاطر یافتن همین آب بنا شده و آن را جز پیامبر و یا وصی پیامبری استخراج نکرده است. گویا امام می خواست با این گونه معجزات قلب یارانش را محکم کند و در مسیر جنگ با دشمن خونخوار به آنها قوّت، قدرت و نیرو بخشد.

مرحوم علامه «مجلسی» بعد از ذکر این حدیث به این نکته نیز اشاره می کند و می افزاید: «راهب بعد از مشاهده این موضوع خدمت امام آمد و شهادتین بر زبان جاری کرد و مسلمان شد و در صف یاران آن حضرت قرار گرفت و در ملازمت آن حضرت بود و در شام، در شب معروف به «لیلة الحریر» در میدان نبرد شربت شهادت نوشید و هنگام صبح امام بر او نماز خواند و با دست خود او را در قبر گذاشت سپس فرمود: به خدا سوگند! گویی او را می بینم و جایگاهش را در بهشت مشاهده می کنم».

۵ـ در شهر «رقّه»: نکته دیگر این که هنگامی که حضرت علی(علیه السلام) به «رقّه» (یکی از شهرهای شمال غربی عراق) رسید به اهالی آنجا دستور داد که روی فرات پلی بزنند تا حضرت و لشکریانش عبور کنند و راه «شام» را پیش گیرند، آنها خودداری کردند و حاضر نشدند کشتیهای خود را به هم پیوند دهند و پلی بسازند امام از آنجا حرکت کرد تا در نقطه دیگری از فرات عبور کند و مالک اشتر را مأمور مراقبت از اهل «رقّه» نمود. مالک مردم را تهدید کرد و گفت: به خدا سوگند! اگر پلی بر فرات در کنار این شهر نبندید تا امام علی(علیه السلام) از آن عبور کند شما را شدیداً مجازات خواهم کرد. اهل «رقّه» که می دانستند مالک در گفتار خود جدّی و صادق است گفتند: مانعی ندارد ما پل را خواهیم ساخت مالک به سراغ امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرستاد که اهالی رقّه آماده ساختن پل هستند، امام بازگشت پل ساخته شد و همگی از آن عبور کردند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha