خانم باقریزاده همسر مرحوم آیت الله نعیم آبادی، نماینده فقید ولی فقیه در استان هرمزگان در گفتوگویی اظهار داشت: آیتالله نعیم آبادی در عین حال که یک پژوهشگر قوی بودند، شوخ و معتدل با مردم بودند. حاج آقا بسیار مخفی کار میکرد و مدام میگفت مگر ما چیکار کردیم، مگر من چیکار کردم و در مسائل سیاسی و غیرسیاسی، با مردم درگیر نمیشد و با همه معتدل بود.
به گزارش پایگاه خبری و رسانهای حوزههای علمیه خواهران، خانم باقریزاده اشعری همسر و همراه سالهای مرحوم آیتالله غلامعلی نعیمآبادی، امام جمعه دامغان، نماینده ولی فقیه در استان هرمزگان و امام جمعه بندرعباس، مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاههای جامع پزشکی و نماینده دورههای سوم و چهارم مجلس خبرگان رهبری با اشاره به چگونگی مأموریت آیتالله غلامعلی نعیمآبادی و سفرشان به بندرعباس، گفت: ما زمانی که به بندر رفتیم حوزه الزهرا(س) حوزه بسیار کوچکی بود، بنابراین حاج آقا تصمیم گرفت حوزه خواهران را گسترش دهد، البته بنده یک سال در نیروی هوایی و نیروی دریایی برای سخنرانی میرفتم تا مردم را بشناسم. مدتی بعد حاج آقا دو خانه برای حوزه گرفتند، در واقع یک خانه سه طبقه بود، دو طبقه برای حوزه خواهران و یه طبقه برای مهد کودک بود، در ابتدا آن چنان پولی در دسترس نبود، البته حقوق هم نبود، اساتید حقوقی نمیگرفتند، بعدها مقداری شهریه و چنین مواردی اضافه و شرایط بهتر شد، در همین ساختمان بانوان از نیروی دریایی و هوایی نیز برای شرکت در کلاسها میآمدند.
وی افزود: مدیریت داخلی حوزه با بنده بود اما حاج آقا پشتیبان بودند، اگرچه کارهای داخلی و برنامهها را خودمان اجرا میکردیم و امام زمان(ع) کمک میکردند. من تا قبل از آن مدیریت نکرده و تنها درس خوانده بودم، اما همیشه بر اساس حدیثی که میفرماید «لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ الّا الْجَنَّةَ، فَلا تَبیعُوها الّا بِها» که کارها باید به خاطر خدا باشد، در ذهن من این بود که حتی جارو که میکنم برای خدا و امام زمان باشد، حاج آقا نیز در دروس اخلاقی چنین مواردی را بیان میکردند و البته همواره پشتیبان بودند تا اینکه حوزه رونق گرفت، به حدی که برای مراسمات ۴۰۰ غذا پخت میشد و حتی به برادران داده میشد، همچنین سالنی داشتیم که در آن روزهای عاشورا از دانشگاهها و عموم مردم برای سینه زنی و سخنرانی جمع میشدند.
وی با اشاره به شخصیت آیتالله نعیمآبادی بیان کرد: ایشان مدیرپرور بود، به تمام حوزههای اطراف چون قشم و شهرهای دیگر که اطراف بندر بود ما مدیر و استاد دادیم. یادم است در نماز جمعهای ایشان بلند گفتند من امام جمعه الله هستم و با این تفکر حاج آقا مشغول کار برای همه مردم، چه سنی و چه شیعه با هر حزب و گرایشی بود. حاج آقا در بندرعباس و روستاها و شهرهای اطراف تقریباً ۴۰۰ خانه عالم، یعنی با وسایل و با همه چیز حتی مغازه کنار آن که درآمد داشته باشد را ایجاد و ۴۰۰ روحانی را آنجا ساکن کرد، چرا که اهل سنت آنجا خیلی بیشتر فعالیت داشت.
خانم باقریزاده درباره برخورد آیتالله نعیمآبادی با مردم سنی بندر، اظهار داشت: ایشان با اهل سنت بسیار عالی بودند و حتی در مساجدشان نیز میرفتند و سخنرانی میکردند، هرچند ممکن بود آنها بر علیه حاج آقا صحبت کنند، اما حاج آقا به زیبایی صحبت میکردند؛ بنابراین آنها حاج آقا را دوست داشتند، ما در حوزه خواهران از حوزه خواهران اهل سنت دعوت کردیم، ما نیز به حوزههای آنها میرفتیم و اینگونه هر دو مشغول بودیم.

وی درباره آیتالله نعیمآبادی بیان کرد: حاج آقا صبح برای کارهای روزانه و سخنرانی بیرون میرفت و ساعت ۳ بعدازظهر به خانه میآمد، یکی دو ساعتی میخوابی و مجدداً بیرون میرفت، بیشتر زمانها تا اواخر شب بیرون بود و دیروقت به خانه مراجعت میکرد، با این حال شب تا سحر برای سخنرانیهایش مطالعه میکرد.
خانم باقریزاده افزود: من معتقد بودم میز مدیریت حوزه برای امام زمان(عج) است و گاهی که به بنده اعتراض میشد چرا اینگونه رفتار میکنید، من همین جمله را میگفتم، به فقرا رسیدگی میکردیم به حدی که فقرا زیاد به حوزه مراجعه میکردند، بنده معتقد بودم و هستم باید برای مردم کار کنیم، حاج آقا نیز این گونه بودند و به اطراف خیلی میرفتند، دفترشان پر از فقرا و تهیدستان بود، برایشان خانه و شغل مهیا میکردند، از کارهای دیگری که حاج آقا انجام داد، ساخت ۴۰۰ مسجد در استان هرمزگان و سومین مسجد بزرگ دنیا را در بندرعباس پایهگذاری و ساختند که مربوط به ستاد نماز جمعه بود، آسانسور و دو گنبد بزرگ داشت. حاج آقا بسیار خدایی بود و اصلاً خود را مطرح نمیکرد و مدام میگفت مگر چکار میکنیم، با این حال پشتیبان قوی برای من در حوزه خواهران بود، ما امورات داخلی را انجام میدادیم اما برای موارد بیرونی و با توجه به اینکه بومیها، غیربومیها را زیاد تحویل نمیگرفتند و ممکن بود برایمان مشکلاتی ایجاد شود، اما با حضور حاج آقا مشکلات مرتفع میشد.
کارهای آیتالله در حوزه خواهران بندرعباس
وی افزود: حاج آقا برای حوزه خواهران کتابخانه بزرگی ایجاد کرد که از دانشگاهها به کتابخانه ما میآمدند. حاج آقا همچنین ورزشگاهی هم ایجاد کردند. حاج آقا کارهای ساختمانی را آماده و پیگیری میکردند، چنین حوزه بزرگی را ایجاد کردند که ما سالی ۳۰۰ طلبه داشتیم، خوابگاه داشتیم، طلابی از شیراز و اصفهان و از شهرهای اطراف داشتیم، خوابگاه را همیشه بنده سر میزدم، زیارت آل یاسین برگزار کرده بودیم که هفتهای دو گوسفند کشته میشد، حاج آقا سخنرانی میکردند و سفره برای فقرا و آنهایی که وضع مالیشون خوب نبود و البته همه آنهایی که آنجا بودند پهن میشد، برنامههای خوبی با پشتیبانی حاج آقا انجام میشد.

خانم باقریزاده گفت: از آیتالله نعیم آبادی کتابهایی بهجای مانده که همگی منبرهای ایشان است و درباره موضوعاتی چون مسیحیت، وهابیت، کتب اخلاقی و تفسیری است، ایشان مدرسه غیرانتفاعی نیز تأسیس کردند که بچهها میآمدند و کلاسهای مختلف و عالی برگزار میشد. از طرفی سطح سه حوزه را هم ایجاد کردند و در حال حاضر طلاب مشغول خواندن سطح دکترا هستند، برای حاج آقا این مهم بود که طلاب استاد و مدیر تربیت شوند و امروزه در ادارهجات و مدارس و دانشگاهها و حتی رادیو مشغولند.
وی افزود: حاج آقا زمانی که دیدند حوزه خواهران فعال شده و کارها بیشتر شده و احتیاج به مکان وسیعتری است، حوزه بسیار مهم و بزرگی با حسینیه و کتابخانه بسیار مفصل که دانشگاهیان در کتابخانه آن مطالعه میکردند، بنا کردند و این گونه افراد از دانشگاه به سمت حوزه کشیده میشدند، از ورزشگاه نیز افراد به حوزه کشیده میشدند، کتابخانه بسیار مفصلی که از قم میآمدند و میگفتند چه کتابخانهای دارید، ما در قم نداریم، همچین مهمان سرایی برای مهمانها و حوزویانی که از قم و از جاهای دیگه میآمدند، درست کردیم.
خانم باقریزاده افزود: حاج آقا برای کلاس اخلاق به حوزه خواهران میآمدند، همچنین برای دیدن کتابخانه نیز میآمدند. حاج آقا به اطراف و روستاها نیز سرکشی میکردند، بسیاری را خانهدار و بسیاری را معمم کردند، تا قبل از رفتن ما به آنجا اصلاً طلبهای وجود نداشت، حاج آقا آنجا همه را عمامهای کردند. مردم آخوندها را حساب نمیکردند و به آنها خانه نمیدادند، حاج آقا بسیاری را خانهدار کرد، حتی بعضی از بچههای طلبه را برای درمان و عمل به شیراز میفرستاد. بنده هم همین گونه رفتار میکردم و بیماران مستحق را به شیراز میفرستادیم.
وی گفت: در ابتدا پولی برای مصرف نبود اما بعد از رفت و آمد چند رئیس جمهور پولی داده شد اما ما در تمام این سالها آنجا را بدون هیچ مشکلی اداره میکردیم و به فقرا کمک میکردیم، اتاقی را گذاشته بودیم برای فقرا و دوستان بدون اینکه دیگران متوجه شوند و به نیت امام زمان(عج)، همیشه آنجا را پر از مواد خوراکی و پوشاک میکردند تا بهدست فقرا برسانیم. ساختمانها و ساختوساز با حاج آقا بود، اما اوایل من خودم یه خورده صندلی جمع میکردم و نامه محترمانه به کشتیرانی میدادم، این گونه درآمد ابتدایی حوزه محترمانه بود. از طرفی پشتیبانی حاج آقا هم بود، بهطوری که دیگر کسی اذیت نمیکرد و در انجام کارها مشکلی نداشتیم، به دلیل همان بومی و غیربومی بودنی که قبلتر عرض شد، البته که برای چنین مواردی صبر نیز باید داشت و من و حاجآقا در این زمینه صبر میکردیم و مشکلاتی که برایمان ایجاد میشد را فراموش میکردیم و به ادامه کارمان میپرداختیم.
خانم باقریزاده افزود: دفتر حاج آقا همواره باز بود و همه مردم به آنجا رفتوآمد میکردند، حاج آقا بسیار افتاده و باتقوا بودند، ایشان آنجا کارهای مختلفی چون ساختمانی و فرهنگی بسیاری انجام دادند، به همین دلیل زمانی که آمدیم قم، مردم آنجا ناراحت شدند.

روحانیت بهتر است همسر طلبه داشته باشد
وی درباره نیت آیتالله نعیمآبادی برای رفتن به شهر بندرعباس، گفت: نیت حاج آقا این بود که میگفت هر جا کار است بروم و به بالا نمیچسبید، آقای خامنهای هم فرمودند این آقای نعیم آبادی به درد بندر میخورد که سنی و شیعه است، حاج آقا به من گفتند نگاه کن شما، هم شهر نیشابور درست شده که بروم و حرم حضرت رضا دارد و هم بندر است که دریا دارد. گفتم شما به ما کاری نداشته باشید هر جا که خدمت هست شما خدمت کنید، خانواده مهم نیست که حاج آقا راحت شد و بندر را انتخاب کردند و صدالبته بسیار خوب شد که آنجا رفتند، به جز کارهای بسیاری که انجام دادند، کتابهای متعددی نیز نوشتند که البته همه سخنرانیهایشان بود، کتابهایی که در رابطه با سنی و شیعه نوشتند.
خانم باقریزاده افزود: به نظر بنده روحانیت بهتر است همسر طلبه داشته باشند که دنیاپرست نباشد، ما بچهها را منبری کردیم اما خودم نمیرفتم و تربیت فرزندانم را برعهده داشتم، الحمدالله فرزندانم همه عالی شدند.
وی بیان کرد: همانطور گه گفتم حاجآقا از همان ابتدا گفت من امام جمعه الله هستم و با هیچ گروه و حزبی نبود و هیچکس متوجه نمیشد ما به چه کسی رأی میدهیم، حاج آقا اصلاً درگیر نمیشد چون اگر ما میخواستیم طرفدار یه گروه باشیم درگیر میشد، حاج آقا خیلی آرام و خیلی عالی بود، حاج آقا با همه خوب بودند و همواره اصل نیتمان این بود و میگفتیم حوزه بماند، اسلام بماند اگرچه به ضرر خودمان باشد.
همسر آیت الله نعیم آبادی بیان کرد: حاج آقا پیرو اصیل ولایت فقیه بود و همواره بهطور قوی و بهجد از رهبری حمایت میکردند، حوزه نیز این گونه بود، البته افراد متفاوت نیز در حوزه وجود داشت اما ما اجازه ندادیم نسبت به ولایت فقیه مطلبی خلاف از حوزه گفته شود، حاج آقا بسیار به رهبری علاقه داشته و به ایشان ارادت داشتند و فرزندانم را نیز این گونه تربیت کردیم.

زندگی ساده اما پر انرژی
خانم باقریزاده، درباره سبک زندگی آیتالله نعیمآبادی بیان کرد: ما زندگی سادهای داشتیم اگرچه بهگونهای زندگی و رفتار میکردیم که ممکن بود با خود بگویند صندلیهایشان هم طلاست اما وقتی میدیدند، متوجه میشدند زندگی سادهای داریم و حتی صندلیهایمان گاهی پاره هم بود و پارچه میانداختم، با این حال همه میآمدند و میگفتند چقدر اینجا انرژی دارد، حاج آقا تا میگفتند بیتالمال من بیشتر میگفتم بیت المال، چون خانمها معمولاً کارهایی میکنند که زندگیها ممکن است خراب شود، چنین مواردی در زندگی طلاب مهم است، برای همین وقتی من و حاج آقا سوار هواپیما شدیم که برگردیم نفس راحت کشیدیم، کمی بعد آقای امام جمعه بندعباس آمد اینجا که من بهشان گفتم؛ آقای امام جمعه خوب باشید، خوب بودن سخت است، و ما تحمل میکردیم که اسلام و حوزه بماند. البته من هم هنر نکردم، بنده هم از نوادههای شیخ حاج عبدالکریم حائری هستم و باید این گونه باشیم، من سعی کردم راه پدربزرگم را ادامه دهم.
وی درباره تربیت فرزندان، افزود: حاج آقا چون زیاد در خانه نبود، من در برنامه و درس و تربیت بچهها بودم، بنده با اینکه میتوانستم اما به عنوان سخنران بیرون نمیرفتم و بیشتر فرزندانم را میفرستادم و پیگیر زندگی و تربیت آنها بودم، با خودم میگفتم این بچهها بچههای آخوند هستند و بچههای روحانیت باید عالی باشند، مردم حق دارند و انقلاب کردند، مردم خون دادند تا همه و از جمله ما عالی باشیم.
خانم باقریزاده، درباره اخلاق و رفتار آیتالله نعیمآبادی در خانه و خانواده، بیان کرد: حاج آقا در زندگی مدبر بودند، خیلی کمک نمیکردند اما مدام عذرخواهی و به من احترام میکردند، مثلاً من میخواستم برم بیرون پشت در میگفت: حاج خانم به سلامت، من هم ایشان را احترام میکردم، من با خودم میگفتم حاج آقا خدمتگزار اسلام است، کفششان را جفت میکردم، بهخاطر خدمتگزار اسلام و مجاهد بودنش میگفتم من خدمتگزار شما هستم. از حوزه به خانه که میآمدند میگفتند من نوکر شما هستم. ایشان در مدیریت روحانی نمونه بودند، در خانه و برای مردم خیلی آخوند معتدلی بودند و این گونه نبودند که مدام حدیث و روایت بگویند با اینکه ۴۰ هزار کتاب داشتند، انشاءلله قصد داریم کتاب هایشان را وقف کنیم.
فقط رهبری بگویند میگویم چشم و میروم
وی درباره بازنشستگی آیتالله نعیمآبادی اظهار داشت: خوشحال بودیم البته که فقط میخواستیم آقای خامنهای حکم بازنشستگی را بدهند، حاج آقا میگفتند فقط رهبری بگویند میگویم چشم و میروم، کسی که در این منصب است مدام از سوی افراد مختلف زده میشود، حتی این حرفها به رهبری هم رسیده بود، حاج آقا اما هیچ مطلبی را جواب نمیداد. الحمدالله خوشحال به قم بازگشتیم و هیچ سوءاستفادهای انجام نشد. من صبحهای جمعه در پارک دعای ندبه برگزار میکردم تا افراد بدحجاب جذب شوند، عصرهای جمعه نیز آلیاسین داشتیم و حاجآقا آن را تفسیر میکرد، حاج آقا همواره پشتیبان بنده بودند، چه در زندگی و چه در مدیریت حوزه خواهران، حاج آقا مرد بسیار خوبی در زندگی بودند، به بچهها میگفتند من آب باریکهای به شماها میدهم و نمیخواهم طلبههای بیسواد شوید که الحمدالله همه فرزندانم هم دکترای دانشگاهی دارند و هم درس حوزه خواندهاند که البته از بچههای اهل علم توقع بیشتری است.

خانم باقریزاده در انتهای سخنان خود گفت: در میانه سالهایی که آنجا بودیم حاج آقا تمایل داشت برگردیم، اما من با اینکه بچهها دور و اذیت میشدند و کار داشتند، میگفتم حوزه هنوز تکمیل نشده است و نمیتوانیم برگردیم، بالاخره آدم دلتنگ میشود و بچههایش دورند اما ابداً حواسم به این موارد نبود، آنجا حوزه تکمیل شد و سطح سه نیز برگزار شد و آمدیم، مدرسه غیرانتفاعی خیلی عالی شد، مادران بدحجاب میگفتند خودمان که خوب نشدیم بچهها را خوب کنید، از ورزشگاهها نیز میآمدند، با بچهها کارهای فرهنگی انجام میدادیم، در نهایت گفتم برویم اما رهبری باید حکم را بدهد، حاج آقا همدرس آقای خامنهای بوده، بعد هم در زندان با یکدیگر بودند، از سویی آقای خامنهای با خودمان خیلی نزدیک بودند، زمانی به بندر آمدند و من با آقای خامنهای نشستم و کلی از مباحث فامیلی صحبت کردیم.
وی در انتهای سخنان خود درباره فوت آیتالله نعیمآبادی، اظهار داشت: وی در خبرگان تهران قبول شدند، بعد از خبرگان ما کربلا رفتیم و آنجا حاج آقا زیاد میخوابیدند، ما متوجه شدیم سکته خفیف کردند و بعد از برگشت مستقیم به بیمارستان رفتند و دو سه هفته مدام به بیمارستان رفتوآمد کردیم و این مدت سهچهار ماه طول کشید و پرستار به خانه آمد تا حاج آقا راه افتادند و خوب شدند. برای مراسم سالگرد آقای رئیسی که با پسربزرگم رفته بودند، خسته شده و آمدند خوابیدند، من روبرو نشسته بودم، دیدیم تشنج کردند، زنگ زدیم و ایشان را به بیمارستان بردند و دو ماه در بیمارستان تهران بود و بعد از دو ماه ما را تنها گذاشتند، انگار کوهی از پهلوی ما رفتند.

تمام مردم گفتند پدر از دست دادیم
خانم باقریزاده افزود: تمام مردم گفتند پدر از دست دادیم، تمام شهرستانها مراسم گرفتند و حتی یکی از شهرهای استان هرمزگان تعطیل شد، حاج آقا خیلی مخفی بودند، ما همین نیروگاه هستیم و این خانه و زندگی مربوط یه شصت سال پیش است، اصلا سراغ این چیزها نبودیم، حاج آقا معلم و استاد من بودند و به عنوان همسری که سالها با حاج آقا بودم از آقای خامنهای میخواهم که قبرم روی قبر حاج آقا باشد، فقط همین را به من بدهید، چون مسجد بالا سر را خیلی دوست داریم، علما هستند.
وی افزود: حاج آقا از همه مطالب و اخبار مطلع بودند، یک پژوهشگر قوی، شوخ و با مردم معتدل بودند. آدم عادی نبود، حاج آقا خیلی مخفی بود و کارهایشان را مطرح نمیکرد و مدام میگفت مگر ما چیکار کردیم، مگر من چیکار کردم و درگیر با مردم نمیشدند، با سیاسی و غیرسیاسی، با اینکه همه جا سیاست بازی بوده و است، اما حاج آقا با همه معتدل بود.
انتهای پیام/
نظر شما