سنجش رفتار معصومان به عنوان حجتهای الهی که قرآن مجیم اند، خود وزنه و معیاریاند در صحت عمل و ترازی برای درستی راه و اندیشه، از این رو تأمل در آیات قرآن، فهم رفتار و سیره معصومان و اولیای الهی را روشن میسازد و راهنمایی برای پیمودن راه تعالی و نجاتخواهد بود. از جمله اولیای پاک و بزرگ خداوند حضرت فاطمه(سلامالله علیها) دخت شریف پیامبر است که در حیات پرثمرخویش تجلیگر کلام خداوند شد و سلوک وی منبعث از معیارهای قرآنیاست.
به گزارش پایگاه خبری و رسانهای حوزههای علمیه خواهران، حمید احمدی در یادداشتی نوشت: اساس در سنجش فهم رفتار، تعالی سلوک و اندیشه اولیای الهی سنجههای وحیانیاند که در قرآن به زیبایی بیان شدهاند. سنجههایی در سنجش پارسایی فضیلتمداری و فضائل اخلاقی و رستگاری در آیات متعدد بیان گردید.
سنجش رفتار معصومان به عنوان حجتهای الهی که قرآن مجیم اند، خود وزنه و معیاریاند در صحت عمل و ترازی برای درستی راه و اندیشه، از این رو تأمل در آیات قرآن، فهم رفتار و سیره معصومان و اولیای الهی را روشن میسازد و راهنمایی برای پیمودن راه تعالی و نجاتخواهد بود. از جمله اولیای پاک و بزرگ خداوند حضرت فاطمه(سلامالله علیها) دخت شریف پیامبر است که در حیات پرثمرخویش تجلیگر کلام خداوند شد و سلوک وی منبعث از معیارهای قرآنیاست.
هجر جمیل فاطمی!
از معیارهایی که خداوند در سلوک بیشتر انبیایالهیاز آن یاد میکنند، تعامل ایشان با جمعیت و افراد عنودی است که به جهالت با سخن و رفتار ناشایست به آزارشان میپرداختند. معیارهایی که در فراز ستیغ حکمت و خرد قرار دارند از جمله این سنجهها، «هجر جمیل» است.
چنان که درسوره مزمل خداوند به پیامبر امر میکنند، در مقابل اذیت و سخنان بد مشرکان شکیبایی بورزند و قهر نیکو نمایند؛ «وَاصْبِرْ عَلَیٰ مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًاجَمِیلًا، آنچه گویند بشکیب و از ایشان به شیوۀ نیکو بگسل.»
اگرچه مخاطبآیه پیامبر خداست،اما امر و توصیه به همه اولیای الهی است، چنانکه در کریمه دیگر درتوصیف عبادالرحمان فرمودند که دربرخورد با جاهلان، کریمانه برخورد میکنند، «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُون قَالُوا سَلاَما»
این سلام، بهرسم عرب، یعنی خداحافظی.عرب ورود و دیدارش را به سنتاسلامی با سلام آغاز میکند و ختم دیدار و وداعش را نیز با سلام پایان میدهد.
اینآیه که دروصف عبادالرحمان آمده، علاوه بر آنکه خبرمیدهد چنین هستند، جنبه انشایی هم دارد که امر به انجام این رفتار نیکو میکند کهچنین باشید. یعنی توصیه به فاصله گرفتن از جاهلان وطعنه زنندگان و اهل آزار و صبوری ورزیدن و رابطه نگسلیدن.
آیةالله جوادی آملی در این خصوص میفرماید؛ و این امور را که شما جمع بندی کنید؛میشود هَجرجمیل،اگر در سوره مزمل ذات اقدس الهی به رسولش صلّیالله علیه وآله و سلّم دستور داد وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلا، همین است.یک وقت انسان قوم خود را ترک میکند از آنها قهر میکند این کار انبیا نیست.
یک وقت از قوم فاصله فکری و فرهنگی میگیرد، یعنی آنها را آزار نمیکند یک. بیمهری آنها را تحمل میکند، دو. فاصله برقرار نمیکند،سه. همیشه با آنهادر ارتباط است حرفهای الهی را ابلاغ میکند، این میشود هَجر جمیل. "وَاهْجُرْهُمْ هَجْراًجَمِیلا" این نحوه ارتباطش با جامعه و مردم است که اگر عالمان دین ورثه انبیا هستند این گونه رفتار میکنند
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها در تعامل با اجتماعی که با ایشان به درستی و صواب عمل نکرد و با تصمیمات و رفتاری خلاف ارزشهای اسلامی و اوامر پیامبر خدا و اهانت موجب رنجش و آزارش شدند، هجر جمیل برگزید و از آنان فاصله گرفت اما رابطه نگسست و فرصتهایی ساخت برای تبیین ولایت علوی و سنتنبوی.
با اجتناب از در آمیختگی با جماعت ستم و جهل، با قهرش نارضایتی از وضع موجود را اعلام داشت. در دیدار باحاکمان، با شجاعت سخن گفت و با مراجعه به متنفذین جامعه به احتجاج پرداخت و در تبیین حق علی(علیهالسلام) وحقخویش سخن گفت.
رغم رفتار و تصمیم ناصواب اصحاب سقیفه و بیمهری و بیعملی اصحاب به عزلت نرفت و ترک دیار نکرد و به مقابله تند و خشن روی نیاورد.با قهرحکیمانه چون مجاهدی سترگ به تبیین همت ورزید همانند تراث ارزشمند از ایشان به عنوان خطبه فدکیه در دست داریم.
از سویی خداوند به پیامبرش توصیه فرمودند که به مانند یونس پیامبر نباشد که ترک سرزمین ومردم بدعهد کردند. این هشدار به همه انبیا و وارثانشان است.
بهپیامبر اسلام میفرماید: لاَتَکُنکَصَاحِبِ الْحُوت، مثل یونس نباش که هَجری کرده که نیکو نبود و ترک اُولیٰ نمود اما درباره انبیای دیگر فرمودند؛ وَاذْکُرْفِیالْکِتَابِإِبْرَاهِیمَ وَاذْکُرْ فِیالْکِتَابِ مُوسَی یعنیبر همان روشیکه به پیامبران آموختیم، شکیبا باشید.
یار بد نیکوست بهر صبر را/ که گشاید صبر کردن صدر را
صبر جمله انبیا با منکران/ کردشان خاص حق و صاحبقران
بنابراین پیامبران و اولیای الهی با اذیت و آزار قوم و ملتی، نباید ترک مردم و دیارشان نمایند و رابطه را قطع سازند بلکه بر این سنجه قرآن کریم با جاهلان قوم باید برخورد نجیبانه و قهر جمیل نمود و فاصله فکری و عملی گرفت، سلوک فاطمی با جاهلان و غاصبان، چنین بود.
سلوکفاطمیدر سنجه قرآن
در بخش پیشین اشاره گردید که خداوند در قرآن سنجهها و معیارهایی برای سنجش و فهم رفتار اولیای خویش ارائه کردند از جمله سنجه قهر و هجر جمیل پیامبر و حضرت زهرا و شکیبایی در مقابل اذیت و آزار قوم و مردم سرزمینشان و عدم ترک مردم، است.
این معیار مهم در رفتار و تعامل نبوی و فاطمی و اهل بیت علیهمالسلام بوده است.
علاوه بر آن او به پدر که اسوه و خود معیار نیکی و تجلی قرآن بوده با جماعتی که از طاعت رسول خدا سرباز زدند و بهجای تکریم خاندان نبوی به آتش افروزیروی پرداختند، به قهر جمیل روی آورد. جماعتی که رغم سفارش مکرر و مؤکد پیامبر خدا که آن قوم همه حیات و بزرگیاش را از او داشت، بر اذیت و آزار دخت گرامش کوشیدند و به خلاف فرمان رسول خدا حکم رانده و عملکردند.
این اصل مهم الهی معیار سلوک نبوی درمکه بوده که با آن همه آزار سنگین و بینظیری که متحمل شدند، ماندند. چنانکه فرمودند:
مااُوذِیَ أحدٌمِثْلَ ما اُوذِیتُ فی اللّه هیچ کس به اندازه من در راه خدا آزار و اذیت ندیده است.
با آن همه رنج و آزار ماندتا زمانی که تصمیم به قتلش گرفتند، ناگزیر به ترک مکه شد و بعد سالها که مکه به رویش آغوش گشود، با آن دسیسهگران و اهل ستم همان گونه تعامل کردند که قرآن بیان میدارند که با جاهلان معامله کنید و فرمودند: انتم الطلقاء این طلقا ابوسفیان و سران مشرکین بودند که نهایت آزار و اذیت را برپیامبر روا داشتند.
حضرت زهرا نیز با کسانی که به ولیخدا امیرمؤمنان که نفس پیامبر بود،ظلم کردند و به بیت و خانهای که سکونتگاه اشرف خلق و پاکان بوده و محل آمد و شدملائک،تعدی کردند و حرمتاهلخانه را پاس نداشتند، از آنانکنارهگیری کرد،با اینحال، درخواست ملاقات خلیفه و یار و مشاورش را به توصیه امیر مؤمنان پذیرفت ولی قهرش را با روی برگرداندن از آنان به نمایش گذاشت۲. هم.چنین کرد در نپذیرفتن عایشه و یا رد عذرخواهی برخی از یاران و نخبگان مدینه در توجیه عدم همراهی در ستاندن حق! چنانکه روایت شده : فاعادت النساء قولها علیهاالسلام علی رجالهن فجاءالیها قوم من وجوه المهاجرین والانصار معتذرین و قالوا: یا سیدهالنساء لو کان ابوالحسن ذکر لنا هذا لامر قبل ان نبرم العهد، و نحکم. العقد، لما عدلنا عنهالی غیره. فقالت:الیکم عنی،افلا عذر بعد تعذیرکم، ولاامر بعد تقصیرکم»
زنان مهاجر و انصار آنچه را حضرت زهرا علیهاالسلام برایشان گفته بود برای مردان خود بازگو کردند پس از آن گروهی از بزرگان مهاجر و انصار در مقام عذرخواهی برآمدند و به نزد حضرت زهرا آمدند و گفتند: ای سرور زنان! اگر ابوالحسن پیش از بیعت کردن با ابوبکر این نکته را به ما پیشنهاد میکرد، هرگز ما او را رهانمیکردیم و به سراغ دیگران نمیرفتیم.
حضرت زهرا فرمود: از من دور شوید! بعد از عذرهای دروغین شما، دیگر عذری پذیرفته نیست و بعد از این تقصیر و گناه شما، دیگر چارهای وجود ندارد و قهر جمیل را در فرجامین روز حیاتش به نمایش گذاشت و با هوشمندی تمام طرحی ریخت تا عروج، صفحه آخر قهرشباشد در این گیتی. لذا فرمودند به نهایت غربت و در سکوت، تغسیل، تکفین، تدفینش انجامگیرد.
این قهری نیکو که نه تنها در دوران حیاتش بلکه تا بقای دهر رمز آلود و جمیل باقیاست و روایتگر غم و حزن او و حکایت از اذیت و آزار آن قوم ناسپاس دارد.
از طرفی این هجر جمیل در این سنجه الهی با شکیبایی همراه است که پایداری و ایستادن در میدان را بیانمیکند .حضرت بر این معیار در مقابل همه تلخیها ، محنتها و سختیها عرصه را خالی نساخت و ایستاد.
ایستاد، اولاً، از نادرست بودن مسیری که اصحاب سقیفه پیش گرفتند را آشکار ساخت و ثانیاً، تخلف شان را از سیره و سنت نبوی اعیان نمود و ثالثاً، به تبیین اصول و ارزشهای الهی پرداخت و رابعاً، با آشکار کردن اندوه خویش در بیت الاحزان نام و یاد پیامبر را زنده نگهداشت و تلاش منافقان را ناکام گذاشت و خامساً پای ولایت و دفاع از این رکن رکین اسلامی جانفشانی کرد و سادساً، راه و شیوه مبارزه با کجیها و انحرافات را ترسیم کرد که در دفاع از حق حتی تنها و در اقلیت باشی، وظیفه و مسئولیت سلب نمیشود و درهای جهاد در انحا و اشکال مختلف گشوده است و ترک صحنه و میدان پذیرفته نیست و سابعاُ، در همان حال که از جماعت و اجتماع نااهلان فاصله فکری گرفتن لازم است. دلسوزی و هدایت و غمگساری از ایشان نیز لازم و شایسته است.
از این رو میتوان گفت حضرت صدیقه طاهره خود تجلی کامل این سنجه قرآنی و مظر شکیبایی و هجر جمیل است.
ایمان حبی فاطمی!
حُب به خداوند سبحان در قرآن کریم نشان و تجلی ایمانمعرفی شده است. چنانکه میفرماید: الذینآمنوا اَشَدّحُباً لله، حب،بر پایه معرفت تکوین یافته و وابستگی خاص بین محب و محبوب برقرار میسازد، چنانکه علامه طباطبایی محبت را نوعی تعلق و وابستگی ویژه وجذب شدن آگاهانه خاص، بین انسان و کمالاو میداند.
لذا عنصر معرفت مقوم اصلی محبت است. چنانکه امیرمؤمنان در عشق ملائک به خداوند، فرمودند: قدْ ذاقوا حلاوة معرفته وشربوا بالْکأسالرّویّة منمحبّته.
بر اساس این بیان نورانی، ملائک نخست حلاوت معرفت خدا را چشیده وسپس قدح پر محبت را نوشیدهاند، از نکات مهم،عبارت"اشد حباً" است. تعبیر"اَشَدُّ حُبًّا لِلّه"رساتر از «أَحبُّ لله» است زیرا «أشدّ» از ریشه شدّت، در برابر رخوت، تصریح به محکم بودن مبانی و مبادی محبت موحدان و تعریض به سست و موهوم بودن انگیزه محبت غیر مومنان است.
شدّت محبّت در گروِ عظمت محبوب از یکسو و عمق شناخت دوستانه مُحبّ ازسوی دیگر است که از این رو برخی اهل معنا محبت خداوند را برترین نوع دوستی دانسته و آن را عالیترین نوع محبت شمرده و به اندازهای عزیزالوجود است و کمیاب که عدهای آن را انکار کردهاند و به بیان اهل معرفت منشأ این حب و عشق عفیف، «ادراکِ» زیبایی مطلق است لذا هر که بصیرتی یافت و رخ یار بدید به اغیار ننگرد و دل به غیر او نسپارد بنابراین محبوبیت خداوند و رسول او شاخص ایمان صادق مورد تأکید قرار گرفته است و فرمودند:«لا یؤمن اَحدکم حتی یکونالله و رسوله احب الیه مما سواهما، احدی از شما اهل ایمان نیست مگر آنکه، خدا و رسولش را از همه بیشتر دوست بدارد.
رمز محبت وصف ناشدنی و ستودنی حضرت فاطمه به پیامبر خدا،از این جنس بود.محبتی که همه وجودشرا تحت سیطره خویش درآورد و روحبلندش به نفس حبیب خدا، شوق پرواز مییافت و عاشقانه درهمه حال دیدارش غمگسارش بودو به شدتِ این حُبش، او را مادر خطابمیکرد و آن فخر ومحبوب عرشیان، بوسه بر دستش میزد و بدان فخر میکرد و به همین حرارت حُبش، اندوه هجرانش بر او بسیار سخت بود!
از نشانهای این حب شدیددر حضرت، آن است، اولاً قلبش فقط سرشاراز محبتخدا بود. چنانکه حبیبخدا در حق او فرمودند: اِنَّ ابنَتیِ فاطِمَه مَلَاَ اللهُ قَلبَها وَ جَوارِحَها ایماناً وَ یَقیناً اِلی مُشاشِها"، همانا خداوند قلب و اعضای فاطمه تا استخوانهایش را از ایمان و یقین آکنده ساخته است.
ثانیاً،مدار همه اعمالش برمحبتبهمحبوب استوار گردید. عبادتش چنان بود که نه سودای بهشت داشت و نهبیمیاز جهنم. تعاملش با خلق خدا نیز چنین بود. فقط به حب محبوب روح لطیفش در حریم عِزّ کبریایی بال میکشید. چنانکه امیر مومنان فرمود: ما او را «حباً له» عبادت میکنیم.
بدان معنا، اگرخداوندبرایترک عبادت، کسی را به جهنم نبرد، عبادتش ترک نخواهد شد و اگر خداوند کسی را برای انجام عبادت، بهشت ندهد، بر عبادتش پایدار میمانیم. چون محبوب است و جاذبه محبت اوست که اهل ایمان و محبان بر مائده عبودیت مینشاند.
آوردهاند که روزی رسول خدا به حضرت فرمودند: دخترم از خدا چیزی تمنا کن که جبرئیل از جانب او وعده اجابت داده است. فرمود: حاجتی جز توفیق در بندگی خدا ندارم و آرزویم مشاهده جمالاوست تا وجهکریمش را تماشا کنم.
یار با ماست، چه حاجت که زیادت طلبیم؟ دولتِصحبتِ آن مونسِجان مارا بس و در مناجاتش میفرمود: اَساَلُک لَذةالنظرِالیوجهِک
بر فراز همینحب بهخداوند است که رغم نیاز شدید به طعام، آن اعطای کریمانه و بیغش را انجام میدهد و طعام خویش بیچشمداشت به مستمند میبخشد.
این نگاه حبی است که عمل را خالص و ناب میکند لذا آن بخشش چنان قدر یافت که خداوند در ستایش آن خلوص در دلدادگی، از زبان آن پاکان خانه پاکیها فرمود:إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِاللَّهِ لَانُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا، چون محِب آنچهرا برایمحبوب انجام میدهد،تمنای پاداش نکند لذا او اسوه کامل این معیار قرآنی است که به شدتِ حبش به محبوب و محبوب حبیب خدا شد و هم محبوب آن محبوب سرمد که همه عالم به لطف و حبش استوار است.چون طلیعه و آغاز حب از محب باشد و انتها وکمالش به محبوب رسد و میشود، محبوب! چنانکه فرمودند: فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ بنابریان حضرت فاطمه هم محبوبِ حبیبخداست و هم محبوب خداوند!
دعوت بصیرانه فاطمی
خداوند در قرآن کریم هم دعوت کنندگان به نیکی و دیانت و هم مردم که مخاطبان دعوتاند را بهبصیرت و دانایی توصیه کرده است و فرمود:قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَیاللَّهِ عَلَیٰ بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی۱.بگو،این راه من است که منو هرکس پیرو من است بر پایه بصیرت و بینایی به سوی خدا میخوانم"
بصیرت به معنای هوشیاری و بینایی۲استودر اصطلاح قرآن به معنای قوه تمییزحق از باطل و بینشی است که،واقعیت آنگونهکههست،دیده میشود»
برهمین معنا پیامبرخدا نابینایی واقعی را بیبصیرتی بیان داشت: «لیسالأعمی من یعمی بصره، انّماالأعمی من تعمی بصیرته»۴ "نابینا آن کس نیست که نبیند بلکه کسی است که فاقد بصیرت باشد".
خداونددر آیه مزبور و آیات دیگر، اولاً، دعوت کنندگان را پیامبر و پیروانش معرفی میکند و مراد نخبگان، دانایان و عالمان امت باشند و مبین آناست کهعلاوه بر رهبرانجامعه، عالمان و اهل اندیشه و همه کسانی که توانایی دارند، مسئولیت دعوت و فراخواندن مردم به راه حق و درست را دارند. یعنی مسئولیت جمعی در عرصه تبلیغ و تبیین و دعوتاست. چنانکه در سوره هود هم پیامبر و هم پیروانش را به پایداری فراخواند:"فَاسْتَقِمْ کما اُمرتَ و الّذین تابع مَعکَ" پس همان گونه که فرمان یافتهای ایستادگی کن و نیز آنان که همراه تو هستند.
ثانیاً، دعوت کنندگان چه اولیای الهی،چه عالمان و نخبگان باید از روی شناخت درست دعوت کنند و خود شایستگی کافی برای این امرداشته باشند. آنکه خود در تشخیص واقعیت و حق درمانده و فاقد بصیرت است، نمیتواند راهنمای خلق باشد. حضرت امیر فرمود:"لایَحمِلُ هذَاالعَلَمَ إلاّ أهلُ البَصَرِوَ الصَّبر وَالعِلم بِمَواقع الحَقّ" این پرچم رهبری و قبول آن را جز افراد با بصیرتو با استقامتو عالم به جایگاه حق، بهدوش نمیکشند"
سپردن دعوت و تبلیغ به ناآگاهان،وانهادن رهبری جامعه به کوران باشد.
ای امام چشم روشن در صلا
چشم روشن باید ایدر پیشوا
درشریعت هست مکروه ایکیا
در امامت پیش کردن کور را
نکته دیگر آنکه مردم هم مسئولند کهاز روی شناخت و تحقیق،دعوتها را بپذیرند.
بنابراین هم دعوت و هم پذیرش باید بر برهان، علم،آگاهی و بصیرانه باشد.
ثالثاً،دعوتکنندگان مسئولند که در همه حال حقایق و راه درست را برای مردم تبیین کنند تا در انتخاب،راه نیکوبرگزیننداما با همه اینها به حسب مفاد آیه بعدی از عدم پذیرش مردم نیز مأیوس نشوند.چون به میزان توانایی مسئولاند.
این معیار روشن وکارآ را قرآن کریم دردعوت مردم به راه حق عرضه میکند.از این رو سلوک پیامبرخدا، اولیای الهیو عالمان را با این سنجه میتوان سنجید.
حضرتفاطمه علیهاالسلام
حسب این معیارهادرپسین روز وفات پیامبرخدا کهانحرافها مشاهده شدو شاهد گسیل مردمان بهسمت اصحاب سقیفه بود، دعوت خویش را در اشکال مختلف آغاز کرد.دعوتی همراه با دلیل برهان و شناخت دولت و جامعه نوبنیادمدینه،با درآمیختن عاطفه و عقل.
سراغ زنان متنفذین رفت و از دلایل،شایستگی وحقانیت امام علی مستدل سخن گفت و از بیراههایی که همسرانشان گشودند، شِکوه کرد و هشدار داد. به دیدن بزرگان شهر به درخانههایشان رفت، از اوامر پیامبر در سپردن زعامت جامعه به علی علیهالسلام و عواقب کاری که کردند، گفتوگو کرد و از مسیر نادرست زمامداران در تضییع حقخویش کهنمونهای از انحراف از سیره پیامبر و اصول اسلام بود،بهروشنگری پرداخت.
اجتماعی در مسجد برپا و به تشریح و تبیین اصول بنیادین اسلامی از توحید،امامت،قرآن و اسرار مناسک و عواقب نافرمانی از حکم خدا و پیامبرش شجاعانه به سخن ایستاد.دردفاع از حق خویش عالمانه استدلال و دفاع کرد. بانویی با سرمایه علمی،بصیرانه، درست تشخیص دادکهدرد مزمن جامعه و درمانش کدام است و بهچه سازوکاری کژراههای که ایجاد کردندعالمانه و هوشمندانه وا گشاید.
هشدار داد از چیزی کهازآن گریزان بودیددر قعرش قرار گرفتید:"بهانه آوردید که از فتنه میهراسید،آگاه باشیدکهدر فتنه قرارگرفتهاید
با این همه،با نگاه ژرفش به آینده نظر میافکند که مبادا
ستاندن حقش بهانهای به اهل نفاق برای شکاف و محو همه آثار نبوتو حذف بزرگان اصحاب صادق پیامبر بدهد لذا در پایان سخنش در اجتماع مدینه با احترام تمام و بهصراحت فریاد میزند و شکوه میکند: ایگروهنقباو ای بازوانملت، ایحافظاناسلام، اینضعف وغفلتدر موردحقمن و این سهلانگاری از دادخواهی منچرا؟
بهدلیل فقدان بصیرت جز اندکیاز بصیران امت،همراه نشدند اما او به رسالتش بصیرانه عملکرد.
انتهای پیام/
نظر شما