بسیاری از متفکرین سیاسی دربحث از مقوله حاکمیت، سرمنشاﺀ حاکمیت را به دو گونه تئوکراسی و دموکراسی تقسیم مینمایند. در حاکمیت نوع اول که میتوان آن را خدامداری مطلق نامید، مردم در تعیین سرنوشت خود در فرآیند تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی جایگاهی ندارند و تا حد جمادات تنزل مقام مییابند و قدرت و حکومت به کمال و تمام و انحصاراً مختص به خدا میباشد... .
به گزارش خبرگزاری کوثر از کردستان، صدیقه آزادی، استاد مدرسه علمیه ریحانه النبی(س) سنندج مقاله ای با عنوان« زمامداران و مردم درسیره امام علی (علیه السلام)» منتشر کرده است. متن کامل مقاله به شرح زیر است:
چکیده:
این نوشتار درصدد آن است تا بنیانهای نظری و عملی مفهوم مردم سالاری دینی به عنوان یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران و مفاهیم نوینی که در ادبیات و گفتمان سیاسی کشورمان در سالهای اخیر مطرح شده را مورد بررسی قرار دهد. بدین منظور مؤلفهها و لوازم تحقق مردمسالاری دینی نظیر تعلق حکومت به مردم و نقش تعیینکننده مردم در انتخاب حاکمان با استناد به رهیافت حضرت علی (ع) به مثابه تجسم عینی قرآن و عصاره سنت نبوی تجزیه و تحلیل میگردد تا از خلال این مباحث وجوه مردم دینی مشخص شود. سالاری دینی آشکار شود.
کلیدواژه ها: حکومت، مردم، سیره، زمامدار
مقدمه:
بسیاری از متفکرین سیاسی دربحث از مقوله حاکمیت، سرمنشاﺀ حاکمیت را به دو گونه تئوکراسی و دموکراسی تقسیم مینمایند. در حاکمیت نوع اول که میتوان آن را خدامداری مطلق نامید، مردم در تعیین سرنوشت خود در فرآیند تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی جایگاهی ندارند و تا حد جمادات تنزل مقام مییابند و قدرت و حکومت به کمال و تمام و انحصاراً مختص به خدا میباشد. در نوع دوم و به بیان بهتر انسان مداری مطلق، فقط مردم کانون و سرچشمه حاکمیت و قدرت سیاسی و فعال مایشاء تلقی گشته و خداوند و مذهب یکسره به حاشیه رانده شده است. جمهوری اسلامی ایران به مثابه مولود انقلاب اسلامی با طرد این افراط و آن تفریط و با حک و اصلاح و تلفیق از آنها دکترین و الگوی نوینی تحت عنوان "حکومت مردم سالاری دینی" به جهانیان عرضه داشت. براساس این آموزه و چارچوب خدامحوری و در راستای حاکمیت خداوند، انسانها با بهرهگیری از آزادی و اختیار خدادادی به عنوان خلیفة الله و اشرف مخلوقات
جایگاه و منزلت الهی و اصیل خود را باز مییابند و سرنوشت خود را در عرصههای گوناگون به ویژه در فراگرد تصمیمگیری سیاسی در ظل و ذیل حکومت منتخب خودشان رقم میزنند.
حکومت امام علی(ع) که در واقع همان حکومت مردم سالاری دینی است ، واجد دو رکن وجه الهی و مردمی است. این مقاله متکفّل تبیین و تحلیل اجمالی وجه مردمی حکومت امیرمؤمنان (ع) با استناد به افکار و رفتار آن حضرت است. این دو رکن رابطه تنگاتنگ و تفکیکناپذیری با یکدیگر دارند. رکن مردمی وزمامداری حضرت علی(ع) برگرفته و معلول جنبه الهی آن است. اساساً تمامی حرکات و سکنات امام علی(ع) در کلیه شؤون عرصههای حیات فردی و اجتماعی صبغه خالصانه الهی دارد. کرامت و منزلت انسانها نزد امیرمؤمنان(ع) و عشق و علاقه آن حضرت به مخلوقات، ترجمان و تجلیگاه مسئولیت الهی و عشق به خالق است.
از چنین منظری در حکومت امام علی(ع) مردم از قدر و منزلت و جایگاه رفیعی برخوردارند و نقش تعیینکنندهای را ایفا مینمایند. از این رو است که با عدم استقبال مردم، صحنه حکومت و قدرت سیاسی را ترک میکند و با خواست و اراده مردم زمام امور را به دست میگیرد و هیچگاه خود را به اجبار و اکراه بر مردم تحمیل نمینماید. زمامداری امیرمؤمنان(ع) با مشارکت گسترده و اصرار و اشتیاق بینظیر مردم در شکل بیعت همگانی و رأی اکثریت و آزادانه آن هم در ملاﺀ عام و در مسجد و توام با انتخابی آگاهانه و با درایت و بعد از اتمام حجت شکل میگیرد. مهم ترین آن ها، بیان اوصاف و ویژگی های افراد چنین جامعه ای و نقش هر کدام از این اوصاف در ایجاد آن و نیز وظایف مردم و زمامداران به عنوان ارکان اصلی جامعه می باشد و در نهایت، این نکته بیان خواهد شد که از دید ایشان نمونه اعلای چنین جامعه ای، در زمان حاضر جامعه مهدی موعود (عج) است.
هدف کلی این مقاله تبیین مردم و زمامداری در سیره امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه است، و اهداف جزیی :تبیین اوصاف مشترک مردم و زمامداران ، تبیین اوصاف ویژه زمامداران ، تبیین زمامداران نسبت به مردم و تبیین وظایف مردم نسبت به زمامداران است .روش پژوهش به اعتبار ماهیت : توصیفی و تحلیلی
و به اعتبار جمع آوری اطلاعات،کتابخانه ای و فیش برداری و اسناد نوشتاری و نرم افزاری است. فرضیه پژوهش برخورد امام علی (ع) با زمامداران در برابر وظایفشان و مردم است .
متن مقاله :
جامعه مطلوب مجموعه ای از افراد مؤمن، متعهد، عادل و عالم است که مصداق(آیه 82 سوره بقره )(وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ) می باشند; یعنی هم به تعالیماسلامی ایمان آورده اند و هم نظام ارزشی و رفتاری این دین مقدس را چه در زمینه اخلاق و چه در زمینه های دیگر به کار بسته اند.15 اما باید به این نکته توجه داشت که افراد جامعه به دو رکن اصلی تقسیم می شوند: رکنی از آنان را مردم و رکنی دیگر را زمامداران تشکیل می دهند و در تشکیل جامعه مطلوب هر دو رکن مؤثرند.
کلیه صفات و وظایفی که در نهج البلاغه برای افراد جامعه مطلوب ذکر شده به چهار دسته قابل تقسیم است; زیرا برخی از صفات و خصوصیات، کلی: مربوط به هریک افراد جامعه است و برخی دیگر لازمه زمامداران می باشد ،مردم و زمامداران وظایف خاصی در برابر یکدیگر دارن که کدام به طور جداگانه بیان می شود.
الف) اوصاف مشترک مردم و زمامداران:
1- زهد: حضرت ضمن توصیه مردم به زهد، آن را چنین تعریف کرده اند: ای مردم،زاهد راستین کسی است که از آرزوها دست بکشد و سپاسگزار نعمت ها باشد و در برابر محرمات پارسایی را انتخاب کند.( نهج البلاغه ، خطبه 81)
تبعات آرزوهای طولانی را نیز توضیح داده اند: هرکس آرزو را طولانی کند به بد کرداری دچار می شود. (نهج البلاغه ، حدیث 36)در ازای آرزو آخرت را به فراموشی می سپارد. (نهج البلاغه ، خطبه 42)کمی آرزو عبارت است از آگاهی انسان از واقعیت زندگی و اینکه مرگ امروز و فردا خواهد رسید که این توجه، آزمندی را از دل و جان او می زداید.
به عنوان سیره عملی زهد، در نامه ای به عثمان بن حنیف چنین نگاشته اند: بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است.( نهج البلاغه ، نامه 45) آن حضرت تأثیر و پیامدهای زهد را نیز گوشزد نموده اند: آن کسی که به مقدار نیاز اکتفا کند به آسایش و راحتی دست یابد و در آرامش مسکن گزیند.( نهج البلاغه ، حدیث 371) اگر انسان دل به دنیا نسپارد هرگز برای رسیدن به جاه و مقام دست و پا نمی زند و برای ماندن در ریاست و قدرت به ستم نمی گراید و به انواع بیماری های نفسانی گرفتار نمی شود.( دلشاد تهرانی ،1372: ص127)
2- تقوا: این کلمه از مصدر «وقایه» به معنای حفظ و نگهداری و خویشتن بانی می باشد.(راغب اصفهانی ،1412 :ص421) در بیانات امام علی(علیه السلام) مردم و زمامداران همواره به تقوای الهی سفارش شده اند. در یکی از نخستین خطبه های مربوط به شرایط بحرانی آغاز خلافت خویش فرمودند: «هان ای مردم! خطاکاری ها چون اسب های بدرفتارند و خطاکاران بر آن سوار، عنان گشاده می تازند تا سوار خود را به آتش دراندازند.»(نهج البلاغه ، خطبه 16)
آن حضرت تأثیر و پیامد آن بر فرد و جامعه را نیز بیان نموده اند: ای بندگان! به درستی که تقوای الهی کلید درستی و... آزادی از هر بندگی و نجات از هر بدبختی است به وسیله آن، انسان به هدفش می رسد و از دشمن نجات می یابد و به آرزوهایش نایل می گردد.(نهج البلاغه ، خطبه 230) امام(علیه السلام) علاوه بر اینکه مردم را به طور عام به تقوا سفارش می نمودند، زمامداران را به طور خاص بدانتوصیه می کردند. از جمله به معقل بن قیس ریاحی در زمان انتخاب وی به عنوان فرماندهی نیروی شام فرمودند: «تقوا را پاس دار در پیشگاه پروردگاری که او را دیدار خواهی کرد.»(نهج البلاغه ، نامه 12)
3- صبر: یعنی انسان در برابر مشکلات خویشتن داری کند.( ابن منظور ،1412 :ج4،ص 128) امیرالمؤمنین(علیه السلام) صبر را به کشتی نجات تشبیه نمودند(نهج البلاغه ، خطبه 76) و در توصیف صبرپیشگان فرمودند: خالق و آفریدگار در روح و جانشان جلوه کرده و غیر خدا در نظرشان کوچک است... در شداید و مشکلات خونسرد و آرام و در ناگواری ها شکیبا و بردبار و در موقع نعمت و راحتی شکرگزارند.( نهج البلاغه ، خطبه 193).
ب) اوصاف ویژه زمامداران :
امام علی (علیه السلام ) هفت گروه کارگزار و زمامدار داشتند که شامل :1- استانداران و فرمانداران، 2- کارگزاران بیت المال ، 3 – گردآوران صدقات ، 4 – بازرسان ، 5- قضات ، 6 – کاتبان و دبیران ، 7 – حاجبان و دربان می باشد و اوصاف آنها عبارتند از :
1- هوشیاری: امام علی(علیه السلام) در عین اینکه با دشمنان مدارا می کردند، همواره مراقب کردار و اعمال آن ها بوده، با هوشیاری و درایت، اعمال آن ها را زیر نظر داشتند. حضرت تعبیر لطیفی در این باره دارند: به خدا سوگند! من چون کفتار نیستم که با ضربه های طولانی، خوابش کنند تا شکارچی به او برسد و نخجیر گیر در راهش او را بفریبد.( نهج البلاغه ، خطبه 60)این توصیه را همواره به کارگزاران خویش نیز داشتند. در عهدنامه معروف خود به مالک اشتر ضمن سفارش او به صلح و دوستی با دشمن، از وی خواستند که بعد از صلح از دشمن برحذر باشد; زیرا چه بسا دشمن خود را به او نزدیک کند و سپس غافل سازد، پس باید احتیاط پیشه کند و از گمان نیکو در این زمینه بپرهیزد .(نهج البلاغه ، نامه 53)
2- قاطعیت: زمامداران جامعه اسلامی باید در موارد مختلف از قبیل امور جنگی، اداره جامعه، برخورد با دشمنان و اجرای عدالت قاطعیت لازم داشته باشند .امام علی(علیه السلام) در طول دوران حاکمیت خویش قاطعانه با سه گروه قاسطین، ناکثین و مارقین جنگیدند و در برخورد با این جریان های انحرافی هیچ گونه سازشی از خود نشان ندادند.
خودشان در این باره فرموده اند: به جان خویشتن سوگند، که در کشتن و پیکار با کسانی که با حق مخالفت می کنند و در گمراهی قدم برمی دارند، سستی نپذیرم و هرگز سازش نکنم . (نهج البلاغه خطبه 22)، قاطعیت آن حضرت تمام زمینه را در برمی گرفت. چنان که در جایی در ارتباط با بیت المال فرمودند: اگر اموال بیت المال به کابین زنان انتقال یافته یا بهای کنیزکان شده باشد آن را به بیت المال برمی گردانم.( نهج البلاغه ، خطبه 15) درباره پیامد این خصلت نیز فرمودند: کسی که در اجرای حق مدارا نکند و سازش کار نباشد و از آزمندی پیروی نکند می تواند امر خدای را به پای دارد .( نهج البلاغه ، خطبه 110)
3- عدل: از نظر آن حضرت این خصوصیت از مهم ترین خصوصیاتی است که انسان ها باید دارا باشند. بدان که برترین بندگان خدا نزد او پیشوایی عادل، هدایت شده و راهبر است.( نهج البلاغه ،خطبه 146)
زمانی که زمامداران جامعه ای عادل باشند، مسلماً در اداره امور نیز عدالت را رعایت خواهند کرد و در نتیجه، همه امور به نحو مطلوب و درست در جایگاه اصلی خویش قرار خواهد گرفت. البته کسی می تواند عادل باشد که هوا و هوس را از خود دور کرده باشد; چنان که ایشان نخستین نشانه عدل را بیرون کردن هوا و هوس از دل دانسته اند.( نهج البلاغه ، خطبه 69) و درباره خود به عنوان نمونه عملی انسان عادل فرمودند: «اگر هوا و هوس بر من چیره شده بود و تنها منفعت خودم را در نظر گرفته بودم، عدالت را برنمی تابیدم، اما هیهات که چنین شود. اگر می خواستم به این عسل پالوده و آن مغز گندم و این بافته های ابریشمین راه می یافتم، اما هیهات که هوا و هوس بر من چیره شود و شکمبارگی به طعام های لذیذ وادارم کند .( نهج البلاغه ، نامه 45)
4- وفای به عهد: هیچ عاملی مانند بیوفایی به تعهدها در شکستن شخصیت مدیران و در هم شکستن تشکیلات حکومتی مؤثر نمی باشد; زیرا این امر زمینه های بی اعتمادی را در تشکیلات و روحیه نفاق و دوروئی را در افراد فراهم می آورد. چنان که آن حضرت نیز در این باره فرموده اند: خلف وعده سبب برانگیختن خشم خدا و مردم شود.( نهج البلاغه ، خطبه 53)زمانی مردم، امام(علیه السلام) را به دلیل وفای به عهد خود ساده لوح و بی تجربه در امور سیاسی تصور می کردند. آن حضرت فرمودند: به خدا سوگند، معاویه زیرک تر از من نیست، لیکن شیوه او پیمان شکنی و گناه کاری است. اگر پیمان شکنی ناخوشایند نبود زیرک تر از من وجود نداشت، اما هر پیمان شکنی گناه است. هرچه گناه را برانگیزاند کفر است. ( نهج البلاغه ، خطبه 200)
5- شجاعت: امام(علیه السلام) لزوم شجاعت و تهوّر زمامداران حکومت اسلامی را در ارتباط با وظایف دینی و مسئولیت های حکومتی همواره گوشزد کرده اند: برای فرماندهی سپاه افرادی را از خاندان... دلاور و سلحشور انتخاب کن.( نهج البلاغه ، نامه 53 )در مشورت خویش نیز افراد ترسو را که در انجام دادن کارها تو را ضعیف می کنند راه مده;( نهج البلاغه ، نامه 53 )زیرا چنین افرادی معمولا کسانی را که مبادرت بر انجام کاری میورزند یا از عواقب کارها و یا از سختی مشکلات آن ترسانده، مانع پیشبرد امور خواهند شد .
ایشان درباره خود به عنوان رهبری شجاع فرمودند: شگفتا از من می خواهند به میدان کارزار آیم و در نبرد پایداری کنم. مادر بر آنان بگرید، تاکنون کسی مرا از جنگ نهراسانده و از شمشیر نترسانده است.( نهج البلاغه ، خطبه 22 )
6- علم: از نظر حضرت علی(علیه السلام) زمامداران در هر مرتبه ای از سمت های حکومتی باید علم لازم و متناسب با آن مرتبه را داشته باشند. سزاوارترین مردم به خلافت... داناترینشان به دستورات خداوند است.38 و نتیجه حکومت نادان بر مردم را نیز تذکر داده اند، و شما خوب می دانید که جایز نیست امامت مسلمانان را نادانان عهده دار شوند تا با نادانی خویش مسلمانان را گمراه نمایند.( نهج البلاغه ، خطبه 131)
و نیز در نامه ای به مصریان، که همراه مالک اشتر بود ـ چون او را به حکومت آن سرزمین گماشت ـ آورده اند: لیکن نگرانی من از آن است که نابخردان این امت زمامداری را به دست آورند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را به بندگی و خدمت خود گیرند.( نهج البلاغه ، خطبه 42 )در جهت استفاده از علم و تخصص دانشمندان هم به مالک اشتر توصیه نمودند: با دانشمندان زیاد به گفتوگو بنشین و با حکما و متخصصان نیز بسیار به بحث بپرداز. این بحث و گفتوگو درباره مسائلی باشد که به وسیله آن وضع کشورت سامان می پذیرد.( نهج البلاغه ،نامه 53)
ج) وظایف زمامداران نسبت به مردم:
1- خیرخواهی : از جمله وظایفی که زمامداران نسبت به مردم دارند، این است که زمامداران باید خیرخواه آنان باشند و به مصالح و منافع ملی توده مردم فکر کنند نه اینکه به فکر مصالح شخصی و اطرافیان خود و یا حتی بیگانگان باشند. امام علی(ع) در این باره میفرماید : " ای مردم! مرا بر شما و شما را بر من حقی است؛ از جمله حقوق شما بر من این است که خیرخواه شما باشم " ( نهج البلاغه ، آخر خطبه 34)
2-ایجاد عدالت: زمانی که عدل در جامعه حکمفرما باشد، جامعه احساس امنیت و آرامش کند و چنین حکومتی نه بر جسم ها که بر دل ها حکمرانی می کند و قطعاً مردم چنین حکومتی را با دل و جان خریدارند. حضرت علی(علیه السلام) در عهدنامه خویش به مالک اشتر در این زمینه آورده اند: برترین چیزی که موجب چشم روشنی والیان می شود برقراری عدالت در جامعه و آشکار شدن علاقه رعایا نسبت به آنان است.( نهج البلاغه ، نامه 53)
ارزش عدالت در حکومت علی(علیه السلام) تا آنجاست که در پاسخ به پرسشگری که پرسید: عدل بهتر است یا جود؟ فرمودند: عدل کارها را در جای خود قرار می دهد و جود و بخشش از مسیرشان خارج می کند; عدالت تدبیرکننده ای به سود همگان و جود به سود خاصان است . بنابراین، عدل شریف تر و بهتر است. ( نهج البلاغه ، خطبه 43 )
مفهوم عدالت این است که استحقاق های طبیعی و واقعی در نظر گرفته شود و به هر کس مطابق آنچه به حسب کار و استعداد لیاقت دارد، داده شود. در این صورت، اجتماع حکم ماشینی را پیدا می کند که هر جزء آن در جای خود قرار گرفته است.جود هرچند از نظر جود کننده که مال مشروع خویش را می بخشد فوق العاده با ارزش است، اما یک جریان غیرطبیعی است; مانند بدنی است که عضوی از آن بیمار است و سایر اعضا موقتاً برای اینکه آن عضو را نجات دهند، فعالیت خویش را متوجه او می کنند. بنابراین از لحاظ اجتماعی بهتر آن است که جامعه چنین فرد بیماری را نداشته باشد تا توجه اعضای جامعه به جای معطوف شدن به طرف اصلاح و کمک به یک عضو خاص، به سوی اصلاح عمومی اجتماعی معطوف گردد.( مطهری ،1917: 11و 12) .
3-مصرف صحیح و تقسیم عادلانه بیت المال( عدالت اقتصادی ):از جمله حقوق مسلّم مردم بر زمامداران این است که بیتالمال و سرمایههای عمومی که از راههای گوناگون دراختیار دولت قرار میگیرد، باید به نحو شایستهای در راه مصالح مردم مصرف شود و مابقی آن در اختیار مردم قرار گیرد، (چون در صدر اسلام سرمایههای زائد بر مصارف دولت را درمیان مردم تقسیم میکردند). امام علی(ع) در این زمینه میفرماید :"یکی از حقوق شما مردم برمن(زمامدار) این است که غنائم و سرمایههای شما را بین شما تقسیم کنم و به شما برسانم "( نهج البلاغه، آخر خطبه 34)
یکی از دشواریهای بزرگ حکومت عدل علوی این بود که در زمان عثمان حرمت بیتالمال شکسته شد، و باب دستدرازی اطرافیان حاکم به بیتالمال باز شده و بنیامیه با حرص و ولع عجیبی کیسههای خود را از آن پرکرده بودند. امام علی(ع) از این سیاست عثمان در خطبه سوم به شدت انتقاد میکند، او در اوایل خلافت خود فرمود :" اموال به غارت رفتهی بیتالمال اگر مهریهی زنانتان و یا قیمت کنیزانتان هم باشد آن را به بیتالمال برمی گردانم؛ زیرا عدالت باعث گشایش همگان است و کسی که اجرای عدالت برای او دشوار باشد، تحمل ظلم و ستم برای او سختتر خواهد بود."(نهج البلاغه ، خطبه 15)
و یا هنگامی که به عملکرد بعضی از مدیران اجرایی حکومت خود دقت نمود و متوجه شد که کار آنها با استاندارد عدالت علی(ع) نمیسازد، در همان آغاز، تذکرات لازم را به آنها داد و آنان را از اجحاف و خیانت به بیتالمال برحذر داشت و حتی تهدید به سختگیری و اعمال خشونت هم نمود .( نهج البلاغه ، نامه های 6 و 20 و 21 و خطبه 224)
امام علی(علیه السلام) برای زدودن شرایط ناعادلانه زندگی و دست یابی به عدالت اقتصادی، آن هم با توجه به بی عدالتی جامعه آن روز که حکومت خلیفه سوم به آن دامن زده بود، شعار عدالت اقتصادی را مطرح کرد و در راه تحقق آن سیاست هایی را در پیش گرفت .
4-عمل به کتاب خدا(قرآن)و سیره وسنت پیامبر (ص) :یکی از حقوق مسلمانان بر زمامدارانشان این است که زمامداران در جامعه به کتاب خدا عمل کنند و از دستورات نجاتبخش آن برای اصلاح و سداد جامعه بهره گیرند، نه آنکه آن را به کناری انداخته و به هوی و هوس خویش عمل نمایند، که خواست قلبی دشمنان دین و مسلمانان نیز همین است. امام علی(ع) در این باره میفرماید: " از جمله حقوق شما مردم مسلمان بر ما (زمامداران) این است که در میان شما به کتاب خدا عمل کنیم ." ( نهج البلاغه ، خطبه 169)
قرآن، پیامبر اکرم(ص) را الگویی نیکو برای همه مسلمانان معرفی میکند و هر مسلمانی باید خود را در رفتار و گفتار به پیامبر(ص) شبیه سازد؛ امام علی(ع) یکی از حقوق مردم بر رهبران را عمل به سیره و سنت پیامبر(ص) معرفی میکند و میفرماید : "حقی که شما بر ما دارید عمل به کتاب خدا و سیره پیامبر اکرم(ص) و قیام به حق و به پا داشتن سنت آن حضرت(ص) است ." (نهج البلاغه ، خطبه 169)
5-صداقت و راستگویی: بسیاری از سیاستمداران در طول تاریخ برای رسیدن به قدرت و حکومت تا آنجا که می توانند به مردم وعده های دروغ و بی پایه و اساس می دهند تا بتوانند آرای مردم را جمع آوری نموده و به قدرت برسند. از جمله، عثمان که به مردم وعده داده بود که به روش قرآن و سنت عمل کند، اما بعد از آنکه حکومت را به دست گرفت، نه تنها به روش پیامبر عمل ننمود، بلکه حتی نتوانست روش ابوبکر و عمر را نیز پیاده نماید .( کلینی ،1365 : ج8، ص 24)
امام علی علیه السلام در همان شورای شش نفره [که بعد از رحلت پیامبر برای تعیین خلیفه بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله تشکیل شده بود] با قاطعیت و صراحت تمام بیان داشت که من به سنت پیامبر و اجتهاد خود عمل خواهم کرد. حتی در زمان بیعت مردم با او نیز با صراحت بیان داشت که برای رسیدن به خلافت، دروغ نخواهم گفت و از صراط حق منحرف نخواهم گشت .
حضرت با شجاعت تمام، همه اموری را که به قطع، مخالفتهای بسیاری را بر می انگیخت، در همان آغاز بیعت مردم با خود بیان داشت و برای رسیدن به خلافت و به دست آوردن دل مخالفان خویش، حتی دروغ مصلحت آمیز نیز نگفت . ( کلینی ،1365: ج8، ص 24)
علی علیه السلام در دوران پیامبر در مسائل متفاوت و در جنگها و حوادث شرکت داشت و در همه این جنگها بسیار موفق عمل نموده بود . اگر می خواست برای به دست آوردن قدرت به زور و نیرنگ متوسل شود، هیچ کس نمی توانست در برابر او قد علم کند، اما همان طور که خود آن حضرت فرموده است، او هرگز چنین کاری را نکرد . حضرت در بیانی می فرماید : " لولا التقی لکنت ادهی العرب; اگر تقوای الهی [مانعم] نبود از همه اعراب، زیرک تر وسیاست مدارتر بود "(غررالحکم ،1410 : 120) ( و یا در حدیثی دیگر می فرماید: " یا ایها الناس لولا کراهیة الغدر، کنت من ادهی الناس;ای مردم، اگر زشتی نیرنگ نبود، من از همه مردم زیرک تر بودم ". ( کلینی ، 1365: ج2، ص 338)
6-رسیدگی به محرومان جامعه:یکی از حقوق اساسی مردم بر زمامداران جامعه این است که به مشکلات طبقات پایین جامعه رسیدگی نموده، و آنان را از گرفتاریها برهانند.
امام علی(ع) در عهدنامه "مالک اشتر" به او فرمان میدهد : "ای مالک،خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه که هیچ چاره ای از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران و دردمندان ندارند ."(نهج البلاغه ، خطبه 12)
در این طبقهی محروم، گروهی خویشتنداری نموده و گروهی به گدایی و تکدی دست نیاز برمیدارند، پس برای خدا پاسدار حقی باشیم که خداوند برای این طبقه معین نموده است
7-رعایت حقوق اقلیتها :مردم هر جامعه ای به دستههای گوناگون مذهبی، سیاسی، نژادی، صنفی و تقسیماند. و بسیاری از این دستهبندیها با یکدیگر قابل جمعاند؛ اما دستهبندی مذهبی مردم را به نحو واضحتری از هم دور میکند. در جوامع اسلامی غالباً کسانی هستند که از نظر جهان بینی و ایدئولوژی با عامه مردم مسلمان تفاوت داشته باشند. موضوع بحث این است که با اقلیتهای مذهبی چگونه باید رفتار کرد؟ در بعضی از نظامهای سیاسی عالم ،سعی در حذف کامل رقیب از صحنه و نادیدهگرفتن تمام حقوق اساسی و انسانی اقلیتهاست .
اما در اسلام برای همه مردم که در تحت اداره حکومت و نظام سیاسی اسلام قرار دارند حقوق و مزایای برابری در نظر گرفته شده است و در ارائهی خدمات عمومی بین افراد ملت هیچ تفاوتی به خاطر دین و مذهبی وجود ندارد. گرچه به طور طبیعی اکثریت، دارای مزایای اکثریت خواهد بود و این اصل عقلایی هیچگونه تضادی با برابری اقشار مختلف در حقوق اساسی نخواهد داشت .
امام علی(ع) به والی مصر(مالک اشتر) مینویسد : " ای مالک! بر قلبت لباس رحمت و محبت بر رعیت بپوشان، و هرگز چونان درنده ای که دریدن آنان را غنیمت میشمارد نباش، زیرا مردم دو دسته اند: گروهی برادران دینی تواند، و گروهی که در دین شریک تو نیستند، در آفرینش همانند تواند"( نهج البلاغه ، نامه 53)
8-پارسایی در زندگی :یکی از حقوق مردم بر رهبر در نظام اسلامی این است که رهبر باید زندگی مادی خود را به گونه ای سامان بخشد که با اقشار محروم جامعه هم سطح زندگی کند، سخن در این باب بسیار است امابه دلیل پرهیز از اطالهی کلام فقط ترجمهی بخشی از نامهی امام علی(ع) به والی بصره "عثمان بن حنیف انصاری می آوریم ."را در این قسمت
عثمان بن حنیف در مجلس ولیمه یکی از اشراف بصره شرکت نموده بود که در آن مجلس فقرا و نیازمندان را دعوت نکرده بودند، وقتی خبر شرکت عثمان بن حنیف به امام علی(ع) رسید، نامهای به او نوشت و فرمود : " پس از یاد خدا و درود! ای پسر حنیف؛ به من گزارش دادند که مردی از سرمایهداران بصره، تو را به مهمانی خویش فراخواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی، خوردنیهای رنگارنگ برای تو آوردند، و کاسههای پر از غذا پیدرپی جلوی تو مینهادند، گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم از آن محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند، اندیشه کن در کجایی؟ و بر سر کدام سفره میخوری ؟
..پسر حنیف! من اگر میخواستم، میتوانستم از عسل پاکیزه و مغز گندم و بافتههای ابریشم، برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وادارد که طعامهای لذیذ برگزینم، در حالی که در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد، و یا هرگز شکمی سیر نخورد، و یا من سیر بخوابم و در پیرامونم شکمهایی از گرسنگی به پشت چسبیده، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد..."(نهج البلاغه، نامه 53)
و امام علی(ع) در پاسخ به سخن "عاصم بن زیاد" که از زندگی کناره گرفته بود و اهلبیت خویش را رها نموده بود فرمود : " وای بر تو، من همانند تو نیستم، خداوند بر پیشوایان حق، واجب کرد که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و نداری، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نکشاند "( نهج البلاغه ، خطبه 209)
9- تعلیم و آموزش همگانی :از جمله حقوق مسلّم مردم بر رهبران آن است که رهبران وظیفه دارند مقدمات تعلیم و آموزش عمومی و تحصیل علم را برای همگان فراهم آورند. در اسلام مسئله آموزش دادن نیز همانند مسئله علم آموزی از جایگاه خاصی برخوردار است تا جائی که امام علی(ع) در بیانی میفرماید : "خدا از مردم نادان عهد نگرفت تا بیاموزند، مگر آنکه قبل از آن از دانایان پیمان گرفت که آموزش بدهند ."( نهج البلاغه ، خطبه 34)
10-تربیت و پرورش همگانی : یکی از حقوقی که مردم بر زمامدار خویش دارند، فراهم کردن مقدمات پرورش و رشد و اصلاح اجتماعی است. قرآن کریم در آیات متعددی مسئله پرورش را در کنار آموزش ذکر کرده است از جمله در آیهای فرموده است : "و خداوند کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزکیه مىکند و به آنان کتاب(قرآن) و حکمت مىآموزد هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند ." (سوره جمعه ، آیه 2)
امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در بحث حقوق متقابل علاوه بر حق تعلیم، حق تربیت و پرورش را نیز از حقوق متقابل مردم بر رهبر معرفی میکند، و میفرماید : "از حقوق شما بر من این است که شما را تادیب و تربیت کنم "(نهج البلاغه ، خطبه 34)
11-برقراری روابط دوستانه با مردم : غالباً زمامداران وقتی به مردم احتیاج دارند سعی میکنند به شکلی خود را به آنها نزدیک نموده و با پشتیبانی آنان خود را از خطرات برهانند؛ اما وقتی که زمامداران به موفقیتی دست مییابند، آن را نتیجه تدبیر و تلاش خود دانسته و کانون اقتدار خویش را فراموش میکنند و یا حتی سر ستیز و ستم برمردم را بر میدارند .
امام علی(ع) در پیامی به فرماندهان ارشد نظام خود، آنان را از این خطر برحذر میدارد و یادآور میشود که : "نکند به واسطه موفقیت یا رسیدن به امکاناتی، روی از مردم برتافته و از آنان دوری گزینید، بلکه باید در این شرایط ، پیوندها را محکمتر نموده و مهربانتر از گذشته با مردم برخورد نمایید "(نهج البلاغه ، نامه 50 ) .
سخنان آقای حداد عادل به مسئولان با توجه به سخنان امام علی (ع ) در نهج البلاغه :
مشاور عالی رهبر معظم انقلاب توجه به نزدیکان و اطرافیان، نظارت بر مسئولان و عدالت محوری را سه توصیه مهم حضرت علی(ع) به کارگزاران عنوان کرد.
به گزارش مشرق، حدادعادل در برنامه تلویزیونی با موضوع نامه کارگزاران از منظر نهجالبلاغه اظهارداشت: حضرت علی (ع) در این نامه مالک اشتر را به تقوی و اطاعت از خداوند، قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) توصیه میکنند و میفرمایند دلت را از مهربانی، محبت و لطف به مردم سرشار کن و اگر وزیر، وکیل، استاندار و حاکم هستی با مردم با محبت برخورد کن .
حدادعادل موضوع دیگر را موضوع عدالت محوری عنوان کرد و گفت: حضرت علی(ع) می فرمایند از نزدیکان خودت و مردم آن دستهای که به آنها علاقهای داری مواظب باش از جاده انصاف خارج نشوی و این علاقه باعث شود تبعیض قائل شوی. چرا که اگر اینگونه عمل نکنی که منصفانه و عادلانه باشد ظالم خواهی بود.
وی تأکید کرد: بهترین هدیه و مایه روشنی چشم حاکمان و کارگزاران بر پایه عدل در مملکت پدید آمدن محبت و مهربانی بین مردم است و در واقع علی (ع) عدل را از همه چیز بالاتر میداند؛ ایشان همچنین می فرمایند هر والی و هر حاکمی یک عده اطرافیان و نزدیکانی دارد. اینها انگیزه دارند و توقع دارند به بیتالمال دستدرازی کنند اما در مقابل انتظار دارند که در رفتار با اینها به عدالت رفتار نکنید که حضرت میفرمایند ریشه این انگیزهها را بکن .
مشاور عالی رهبر معظم انقلاب اضافهکرد: در واقع مبادا نزدیکانت در تو طمع کنند برای بستن پیمانی که از آن پیمان مردم ضرر نمایند.نکته دیگری که ایشان بر آن سفارش کردهاند انتخاب مسئولان است و بسیاری از گرفتاریهایی که نیز امروز از آن صحبت میکنیم ناشی از همین انتخاب غلط به شمار میرود. از این رو حضرت میفرمایند ای مالک، آنهایی که در رأس کارها قرار میدهی اول آنها را امتحان کن .
وی تأکید کرد: حضرت علی می فرمایند که مواظب باش از این نزدیکان دستدرازی کرده و خیانت کرده و بازرسان تو نیز گواهی دادهاند که چنین اتفاقی افتاده او را تنبیه بدنی کن یعنی او را به مجازات این کاری که کرده برسان و خوارش کن و داغ خیانت به پیشانیاش بزن تا دوباره جرأت این کار را نکند.
د) وظایف مردم نسبت به زمامداران :
در قبال مسئولیت ها و وظایفی که حکومت ها برای مردم انجام می دهند، مسلماً حقی بر گردن مردم گذاشته می شود. امام علی(علیه السلام) در این زمینه فرموده اند: «در میان حقوقی که خداوند برای بعضی واجب گردانده، حق حاکم بر مردم و حق مردم بر حاکم از مهم ترین حقوق است که خداوند برای هر یک بر دیگری واجب کرد.» ( نهج البلاغه ، خطبه 216) تا همکاری و همیاری مردم نباشد زمامداران موفق به حفظ اصول و ارزش های انسانی و اخلاقی و تحقق اهداف خویش نخواهند شد; چنان که آن حضرت در جایی دیگر فرمودند: «والیان جز به راستی و درستی مردمان صلاح نپذیرند.»( نهج البلاغه ، خطبه 53) و در ارتباط با حکومت خویش نیز چنین فرمودند: «اگر در گذشته رعایا از ستم فرمانروایشان شکایت داشتند، ولی من از رعیتم شکایت دارم. گویا من پیروم و آن ها پیشوا و من فرمانبر محکوم و آن ها فرمانبردار حاکم هستند.»( نهج البلاغه ، خطبه 161)
1- خیرخواهی نسبت به زمامداران: آن حضرت در خطبه ای پیرامون این وظیفه مردم فرمودند: «پس مرا با خیرخواهی نمودن و نصیحتی تهی از دغل و دورویی یاری کنید.»( نهج البلاغه ، خطبه 118) حکومتی که امام(علیه السلام) برای مردم به ارمغان آوردند، حکومتی بر پایه استبداد، زور، خشونت و مالک و مملوک نبود، بلکه حکومتی بود سراسر خدمت به بندگان خدا که پایه های حکومت هستند و در قبال چنین حکومتی مردم باید با دیدی خیرخواهانه دولت را در برنامه های توسعه و اصلاحات همکاری نمایند و این درخواست نشان دهنده ضعف حکومت علی(علیه السلام) نیست، بلکه نشانه دخالت دادن مردم در جامعه است، اما تنها جامعه ای که بلوغ سیاسی داشته باشد به چنین خواستی تن درخواهد داد. مردم در حکومت پیشین عادت کرده بودند که برای خود در حکومت و مدیریت جامعه، حقی قایل نباشند و اینک با سلوکی دیگر، روبه رو شده بودند... اکنون حکومت رنگی دیگر داشت و مردم را بر اساس مساوات و عدالت و از سر بصیرت و معرفت به مشارکت و حمایت فرا می خواند. اما چون با سران و بزرگان قبایل مانند دیگران به مساوات و عدالت رفتار می شد، آنان از همراهی این حکومت سرباز می زدند و پیروانشان نیز برای گریز از مسئولیت خویش بهانه ها می تراشیدند و روشن است که اداره امور با مردمی بهانه جو و مسئولیت گریز راه به جایی نمی برد.( دلشاد تهرانی، 1372: 113)
2-پای بندی به عهد و پیمان نسبت به زمامداران: امام علی(علیه السلام)در یکی از خطبه های خویش، ضمن انتقاد از مردم که ایشان را در برنامه های اجرایی حکومت یاری نکردند و با اطاعت از هواهای نفسانی زمینه بن بست اجتماعی را فراهم نمودند، فرمودند: «ای مردم! مرا بر شما حقی است... اما حق من بر شما آن است که بر بیعت وفادار باشید.» ( نهج البلاغه ، خطبه 34) از نظر امام(علیهالسلام)خیانت در بیعت خیانتی بس بزرگ است: «همانا که بزرگ ترین خیانت، خیانت امت است و زشت ترین نوع دغل کاری، دغل کاری زمامداران است.»( نهج البلاغه ، خطبه 1)
به عقیده ایشان حمایت بی دریغ مردم از نظام قانونی و مردمی خودشان، طمع دشمنان را از اینکه منافعی در کشور بجویند قطع خواهد کرد: «ای مردم! اگر یاری حق را فرو نمی گذاشتید و از خواستن باطل دست برنمی داشتید، آنکه به پایه شما نیست دیده طمع به شما نمی دوخت.»( نهج البلاغه ، خطبه166) چنین حمایتی نه به اعتبار شخص، بلکه در واقع حمایت مردم از قانون، قرآن و سنّت است.( علمی، 1379: 68)
3-همکاری و همیاری نسبت به زمامداران: بهترین و والاترین حکومت، حکومتی است که مردم حمایت و مشارکت لازم را با دولت داشته باشند، ایشان درباره این نقش مهم مردم فرمودند: «ای مردم! اما حقی که من بر شما دارم این است که هرگاه شما را بخوانم اجابت نمایید و چون فرمان دهم اطاعت کنید. " ( نهج البلاغه ، خطبه 34)
وقتی زمامداران در تحقق بخشیدن وظایف خویش کوتاهی نورزند و مردم هم با آن ها همکاری کنند، در این صورت حقوقی که آن ها نسبت به یکدیگر دارند، ادا شده، آثار و نتایج ارزنده آن نصیب جامعه می شود; چنان که امام علی(علیه السلام) به صراحت به تبیین این حقوق پرداخته اند: از بزرگ ترین حق ها که خداوند واجب کرده است حق والی بر رعیت و حق رعیت بر والی است; حق هر یک را بر عهده دیگری واگذار نموده و آن را موجب برقراری پیوند آنان و ارجمندی دین ایشان قرار داده است. پس حالت رعیت نکو نگردد جز آن گاه که والیان نیکو رفتار باشند. چون رعیت حق والی را بگذارد و والی حق رعیت را به جا آورد، حق میان آنان بزرگ می شود و راه های دین پدیدار و نشانه های عدالت پا برجاست و سنّت همان گونه که باید اجرا می گردد; پس کار زمانه آراسته گردد و امید در پایداری دولت پیوسته و چشم آز دشمنان بسته شود. "( نهج البلاغه ، خطبه 216)
نتیجه :
دربارهی اهمیت بحث زمامداران و مردم در سیره امام علی (علیه السلام)مطالب بسیاری ارائه شد، اما بهترین نکته از محضر پرفیض امام علی(ع) و پیامبر(ص) بود که در یکی از خطبههای نهجالبلاغه چنین فرموده:
در میان حقوق واجب الهی، بزرگترین حق، "حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است" ؛ حق واجبی که خداوند بر هر دو گروه لازم شمرده و آن را عامل پایداری پیوند رهبر و مردم و عزت و سربلندی دین قرار داده است.
پس مردم و رعیت اصلاح نمیشوند، (و کارشان به اصلاح و سداد به اتمام نخواهد رسید) جز آنکه زمامداران شان اصلاح شوند و برخوردار از ویژگی های علم ، شجاعت ، وفای به عهد ،هوشیاری و ...باشند و کار زمامداران مگر با درستکاری مردم به اصلاح نخواهد انجامید .
در جامعهای که مردم، حق رهبری و زمامداران را چون خیرخواهی ، همکاری و همیاری و پای بندی به عهد و پیمان ادا کنند و رهبران و زمامداران نیز حق مردم را چون رسیدگی به محرومان ، رعایت حقوق اقلیت ها ، پارسایی در زندگی ، روابط دوستانه با مردم ، تعلیم و آموزش و ... بپردازند، حق در آن جامعه عزت خواهد یافت؛ راههای دین پایدار، نشانههای عدالت برقرار و سنت پیامبر(ص) اجرا خواهد شد و روزگار اصلاح شده، مردم به تداوم حکومت امیدوار و دشمنان در آرزوهایشان مأیوس و شکست خورده خواهند شد .
اما اگر مردم بر حکومت و رهبرشان چیره شوند، و یا زمامداران بر مردم ستم روا دارند؛ وحدت کلمه از بین خواهد رفت، نشانههای ستمگری آشکار، نیرنگ بازی در دین فراوان، راه پر رهروی سنت پیامبر(ص) متروک، هواهای نفسانی اجرا، احکام دین تعطیل و بیماری دلها فراوان خواهد شد.
منابع و مآخذ :
* قرآن کریم .
* نهج البلاغه .
1- انصاریان ، حسین ، ترجمه نهج البلاغه ، تهران ، پیام آزادی ، 1379 .
2-آیتی ، عبدالحمید ، ترجمه نهج البلاغه ، چ3، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، بنیاد نهج البلاغه ، 1378 .
3- شهیدی، سیدجعفر، ترجمه نهجالبلاغه، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368.
4- آمدی تمیمی ، عبد الواحد بن محمد ، غررالحکم و دررالکلم ، تصحیح سید مهدی رجائی ، چ2، قم ، دارالکتاب الاسلامی ، 1410ق .
5- ابن منظور ، محمد بن مکرم ، لسان العرب ، چ3، بیروت ، دار صادر ، 1414 ق .
6- دلشاد تهرانى، مصطفی، دولت آفتاب (اندیشه سیاسى و سیره حکومتى على(علیه السلام)) ، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1372.
7- راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالعلم، 1412 ق،
8- علمی، صادق ،حقوق انسانی در نهج البلاغه ، قم ، نگاه حوزه ،1379.
9- کلینی ، محمد بن یعقوب ، کافی ، ج2و 8 ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1365.
10- مطهری ، مرتضی ، ده گفتار، تهران، صدرا، 1917ق .