کد خبر: 135835
۱۵ آذر ۱۴۰۳، ۲۰:۳۳
 ۱۸ سالگی، رمز شهادت و گمنامی

چشم‌ها را که می‌نگرم، هر کدام فانوس عزایند و سینه‌ها لبریز آواز حزین، امروز عجیب رنگ غم و درد دارد، غمی که با واژه‌های تشییع غریبانه، گمنامی و ۱۸ سالگی پیوند خورده است.

پایگاه خبری و رسانه ای حوزه های علمیه خواهران | همه چیز آماده است، خانه آب و جاروب شده، بوی اسپند همه جا آکنده است؛ همه در تب و تاب استقبال‌اند، مداح می‌خواند و چشم‌ها مسیر را می‌کاوند، دست‌ها تسبیح خوان ذکر و دعایند تا آمادگی دیدار پیدا کنند. 

چشم‌ها را که می‌نگرم هر کدام فانوس عزایند و سینه‌ها لبریز آواز حزین، امروز عجیب رنگ غم و درد دارد، غمی که با واژه‌های تشییع غریبانه، گمنامی، ۱۸ سالگی  پیوند خورده است.

 ۱۸ سالگی، رمز شهادت و گمنامی

یکه سواری از سرزمین شرف و غیرت 

سالهاست پای این واژگان اشک ریخته‌ایم و فاطمیه را به سوگ نشسته‌ایم و امروز روز شهادت دردانه عالم هستی، خدا سفره نعمتش را بار دیگر بر ما گشود و یکه‌سواری از سرزمین شرف و غیرت را میهمان دل‌ها و چشم‌های نوحه‌خوان ما کرد. 

مهمان خود را نه بر دست، بلکه بر سر گذاشته و راهی خانه‌ آخرتش می‌کنیم، هر قدم برایش فریاد "وا اماه" سر می‌دهیم، "یا حسین" از لب‌هایمان نمی‌افتد تا مهمانمان از ما راضی باشد، حتما که او نیز عزادار مادر سادات است و قطعا دلش نمی‌خواهد اکرام او پررنگ‌تر از عزای مادرش زهرا باشد.

اما هر چه بیشتر از این دنیا و مافیها دل کنده باشی، هر چه بیشتر دلت گمنامی را بخواهد؛ خدا بیشتر برایت سنگ تمام می‌گذارد، درست است "ابن عبدالله" نام دارد، اما هر کدام از این جمعیت خود را مادر، پدر، برادر و خواهرش می‌دانند.

 ۱۸ سالگی، رمز شهادت و گمنامی

لالایی دلتنگی 

مادر شهید مفقودالاثر ۲۰ ساله، رفیق پسرش، شهید گمنام ۱۸ ساله را در بغل گرفته و برایش لالایی دلتنگی می‌خواند، برایش فرقی ندارد پسر او باشد یا دیگری، هر دو یک درد مشترک دارند، درد بی‌خبری، شاید گوشه‌ای دیگر از این دیار، کس دیگری برای پسر او حق مادری را به جا آورده یا می‌آورد. 

اینجا همه نجوای عاشقانه با او پیش گرفته‌اند، آخر این مردم خوب می‌دانند شهید چه قرب و منزلتی نزد پروردگار خویش دارد، همه سفره‌ دعایشان را کف دست‌هایشان گرفته‌اند تا شهید، گلواژه اجابت را برایشان تضمین کند. 

مادرها عاقبت‌بخیری جوانانشان را طالبند، همچنان‌که شهید کوی صراط‌المستقیم به آن دست پیدا کرد، پدران فدا شدن فرزندانشان را پای نظام و انقلاب و مکتب اسلام خواهانند و هر کس برای خود چیزی را طلب می‌کند تا عاقبتی همچون او عایدش شود. 

 ۱۸ سالگی، رمز شهادت و گمنامی

صدای ما را از بهشت می‌شنوید

این چند ساعت بهشتی خبری از دنیا و تعلقاتش نیست، چون یک جوان ۱۸ ساله همه معادلات رفاه‌زدگی و آسایش را زیر سوال برده، اینجا همه غرق ولایتند؛ چرا که ولایتمداری را به چشم، در یک تابوت مزین به پرچم جمهوری اسلامی می‌بینند.

اینجا همه گوش دل، به روضه‌خوان داده‌اند و دفاع از حق در برابر باطل را با ناله‌هایشان برای فاطمه زهرا(س) هجی می‌کنند و با دست‌هایی به نشانه "لبیک یا زهرا" مجاهده بودن را، تا زنده‌اند مشق راه خود می‌کنند. 

 ۱۸ سالگی، رمز شهادت و گمنامی

شهید به معراج عرشی خود نزدیک و نزدیکتر می‌شود، گلبرگ‌های شقایق و گل سرخ دورتادور محل دفن شهید پخش است و باز هم عطر اسپند و بوی خوش گلاب است که در فضا پخش می‌شود، تا شهید ما، که از او جز چند استخوان به جا نمانده در لحد خویش قرار گیرد. 

روضه‌خوان پرده دیگری از وجود شهید برمی‌دارد، ۱۸ سال داری بماند، روز شهادت بانوی عشق به خاک سپرده می‌شوی بماند، مثل اربابت سر در بدن نداشته باشی دیگر معلوم است سبزپوشان علیین تو را خریداری کرده‌اند، آخر چقدر باید خوب باشی در این چند روزه عمر، تا شبیه ائمه‌ات جان بسپاری جوان!

 ۱۸ سالگی، رمز شهادت و گمنامی

ما گمگشته فراموش‌خانه نفسیم

خوشا به سعادتت ای شهید گمنام نام‌آور، ای حسرت مجسم تک تک آزومندان شهادت، برای ما که دست و پایمان در غل و زنجیر نفس و خواسته‌هایش گرفتار است؛ زندگی شهادت‌گونه بطلب، چرا که به قول سردار دل‌ها "شرط شهید شدن شهید بودن است". 

 ۱۸ سالگی، رمز شهادت و گمنامی

چشمانمان دخیل ضریح کوچکت 

برای ما دعا کن که شهید آوینی خوب روایتمان کرد "ما اموات قبرستان عادات و تعلقاتیم و گمگشته فراموشخانه نفس" برایمان دعا کن تا با تو و هر روز با سلام بر تو اوج بگیریم و بسان تو عرش آشیان افلاک شویم و ننگ تعلقات، زمینگیرمان نکند. 

از امروز چشمانمان را به ضریح کوچکت دخیل می‌بندیم و منتظر اصلاح خویشیم به مدد دعای مستجاب تو. 

محبوبه حقیقت

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha