مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران، در یادداشتی به شکل گیری انقلاب و کارشکنی های دشمنان آن پرداخت.
به گزارش پایگاه خبری و رسانهای حوزههای علمیه خواهران، حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد قائمی، مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران، در یادداشتی با عنوان "دوازده بهمن و انقلاب مظلوم ما" آورده است:
امروز در 12 بهمن به سال 1401 شاهد ورود درخت غرس شده در سال 57 به سن چهل و چهار سالگی خود هستیم، نهالی که توانست از میان همه سنگلاخهای پیش پای خود، از خروج ثروت ملی تا ویرانی های دوران ستمشاهی، از جنگهای داخلی و خائنین وطنفروش، تا کودتاها و جنگ هشت ساله و ویرانیهای بجا مانده از آن، از تحریمهای کوچک و بزرگ تا تحریمهای شکننده درخواستی از وطن فروشان مدعی عزت ایرانی و هزاران سختیهای دیگر که به تنهایی میتوانست ریشهی درختی تنومند را بخشکاند، نهتنها از ساقهای نحیف به تنهای تنومند تبدیل شد، بلکه توانست تمام قوانین حاکم بر نظام بینالمللی را برهم زده و برای اولینبار همه هیزم شکن های جنگل را بعد از دوران جنگ سرد، علی رغم همه اختلافات در قطع این درخت، متحد کند تا بار دیگر یادآور جنگ احزابی در عصر ما باشد.
همان لشکر و همان سرنوشت تلخ دشمنان حقیقت و نور چون خواست و اراده الهی برای این شجر، چیزی بهجز "شجره طیبه فرعها ثابت و اصلها فی السماء" نبوده است.
اما آنچه حال همچون آفتی از سوی شته های دوران بر روی این درخت تنومند، پاشیده تا مانع دیدگان اهل عالم در نگاه به این درخت شود، سؤال از کارآمدی این انقلاب است که این خود اعتراضی ضمنی به نکاتی است که سعی میکردند سالیان دور آن را کتمان کنند؛ سالیانی که انقلاب بودن را انکار میکردند و بعد از اعتراف به انقلاب بودن حرکت تعالی جویانه مردم ایران، بزرگ بودن و اجتماعی بودن آن را انکار کردند و حال با اعتراف به همه این واقعیت ها، در مسیر الگو شدن آن، به سراغ انکار کارآمدی آن برای عدم الگو واقع شدن برای دیگر امم و ملتها رفته اند که متأسفانه یکی از فازهای جهاد تبیین که مورد غفلت واقع شدهاست، مسئله کارآمدی انقلاب و چگونگی فهم کارآمدی انقلاب است.
آنچه را که دشمن در جبهه جدید خود در راستای ناامید سازی نسل جدید این سرزمین از انقلاب بزرگشان به همت نشسته است، گمراهسازی اذهان مخاطبین خود بهخصوص از نسل جدید نسبتبه کارآمدی انقلاب از طریق تغییر واقعیتها و ارائه الگوهای انحرافی در شناخت انقلاب و کارآمدی آن است که یکی از جلوههای ضروری در جبهه جهاد تبیین، بیان ماهیت انقلاب و الگوهای مناسب در سنجش و فهم کارآمدی است که در این مسیر باید به دو نکته مهم توجه کرد؛ اول اینکه، هرگز یک انقلاب و اندیشه انقلابی بهعنوان یک منظومه و منطق فکری در کنشهای اجتماعی بر اساس رفتار کارگزاران آن سنجیده نمیشود، بلکه برای مؤلفهها و آرمانهایی که مدعی آن است، مورد سنجش قرار میگیرد.
لذا هرگز کسی نگفته است انقلاب فرانسه به جهت ختم شدن به حکومت استبدادی ناپلئون، بد و ناکارآمد بودهاست، بلکه ناپلئون را حاکمی منحرف از آرمانهای انقلاب کبیر فرانسه معرفی نمودهاند؛ هرگز کسی اندیشه لیبرالیسم و آرمانهای حقوق بشری و انسان دوستی آن را با عملکرد مدعیان لیبرالیسم همچون بوش، ترامپ و ریگان و ....که دستشان آلوده به خون هزاران انسان مظلوم و بیگناه است، نمیسنجد و یا نمیگویند چه انسان دوستی در این اندیشه دنبال میشود که رنگینپوستان در سرزمین غرب جایگاهی فراتر از گورهای دستهجمعی یا زندانهای مخوف ندارند و همهجا جنگل است و خود باغ نشینان عالم امکان به حساب میآیند.
بلکه همواره یک ساختار رفتاری با مؤلفههای آن سنجیده میشود و انحراف یک مدعی و کارگزار به حساب انحراف او از اندیشه حاکم گذاشته میشود؛ حال چرا این قاعده در مورد انقلاب ایران که مدعی سیاست مستقل نه شرقی و نه غربی بوده و توانست غرب را کاسه لیس تنها و شرق را پیرو خود در بازیهای منطقهای و فرامنطقهای کند، اجرا نمیشود؛ چرا این قاعده در مورد انقلاب ایران که مدعی نگرشی نو به حاکمیت سیاسی با اتکاء به تعالیم الهی و خدامحوری بوده، بدون هیچ نوع مدل مسبوقی برای الگوگیری و توانست در عین طراحی چارچوب سازی، چهل و چهار سال، آن را در دریای متلاطم دنیای خداستیز به پیش ببرد، اجرا نمیشود؟
دوم قاعده در سنجش پیشرفت در هر بعدی نسبتبه هر کس، توازن در سنجش از حیث امکانات و تواناییها، در عین توجه به محدودیتها و طول حیات است، هرگز کسی که بخواهد در قضاوت خود میان یک صنایع خودروسازی ایران و آلمان حکم به برتری صنایع آلمان دهد، تأیید در صحت قضاوت نمیگیرد مگر آنکه بشنود که قدمت امکانات و ... این دو یکسان نبوده است؛ لذا یکی از مشکلات در انقلاب ما و تبیین ناکارآمدی آن از سوی دشمنان، مقایسه آن با اروپا و آمریکاست نه انقلاب الجزایر و حرکتهای مردم عراق، آمریکای لاتین و ... که همعصر خود بوده اند، که علیرغم نبود مشکلات ایران و در عینحال حمایت از یکی از دو بلوک غرب یا شرق، وضعیتی اسفناک را در ابعاد مختلف زیست انسانی برای مردم به ارمغان آورده اند.
سوم آنکه اما نکته پایانی در قضاوت آن است که همیشه قضاوت یک شیء و یا سیستم از حیث کارآمدی و غیرکارآمدی، توجه به ماهیت آن سیستم است، لذا اوج کارآمدی سیستم در کارکرد آن نسبتبه ماهیت حاکم بر آن سیستم است، ازاینرو ازآنجاییکه ماهیت انقلاب اسلامی ایران به اعتراف همه نظریهپردازان بزرگ همچون اسکاچپول تا میشل فوکو و جان فوران، یک انقلاب اجتماعی و فرهنگی بودهاست، نه صرفاً سیاسی یا اقتصادی.
معیار سنجش هم باید کارآمدی انقلاب در این حوزه باشد که یقیناً باید در دیگر حوزههای سیاسی اقتصادی نیز کارکردی داشته باشد، آموزههای فرهنگی این انقلاب، از معنویتگرایی سیاسی در قالب مدل سیاسی برگرفته از فقه شیعه برای به تعالی رساندن انسان در زیست مادی و معنوی تا تکریم انسان در قالب آزادیهای قانونی برگرفته از ایدئولوژی انقلاب اسلامی که باعث آزادی بیان، شغل، رفتار سیاسی و در عینحال، اقتدار علمی نظامی در فضای منطقهای و فرا منطقهای شدهاست تا جاییکه توانست جامعهای که نخبگان آن یک روز حق مقاومت در برابر خواست غرب برای جدایی سرزمینهای آرارات، بحرین و هرات را نداشتهاند، امروز به چالش کشندگان آرمانهای استعماری غرب در منطقه و فرامنطقه تبدیل کند و این یک عزتمندی ملی که ملتهایی همچون کره، ژاپن، آلمان و ... در جنگ جهانی دوم آن را برای همیشه به گور و خاطرات تاریخی سپرده اند.
به امید روزی که همگان بتوانیم با فهم دقیق از ماهیت انقلاب و تصدیق به کارآمدی این انقلاب علیرغم اعتراف به همه سختیهای مترتب به مردم متأثر از برخی سوء مدیریت ها و توطئه استکبار و طلب برخی وطنفروشان، زمینهسازی مطالبه رهبری در بیانیه گام دوم در تحقق تمدنسازی نوین اسلامی ایرانی برای ظهور دولت یار باشیم.
نظر شما