یادداشت/ هدفمندی بودجه فرهنگی، از کلمه الحق تا یراد بها الباطل

مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران در یادداشتی بیان کرد : در حالی که رهبر انقلاب فرهنگ را «هوایی که جامعه در آن تنفس می‌کند» می‌دانند، جریان خاص سیاسی با طرح شعار هدفمندی بودجه فرهنگی، مسیری را دنبال می‌کند که بیش از آن‌که به کارآمدی منجر شود، نشانه‌ای از «کلمه‌الحق یراد بها الباطل» دارد؛ مسیری که در عمل، حذف نهادهای فرهنگی ناهمسو را دنبال می‌کند.

به گزارش پایگاه خبری و رسانه‌ای حوزه‌های علمیه خواهران/مازندران، حجت الاسلام محمدجواد قائمی، مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران، در یادداشتی با عنوان«هدفمندی بودجه فرهنگی ، از کلمه الحق تا یراد بها الباطل» آورده است:

با مرور کنشگری جریان خاص سیاسی در آستانه طرح مسأله بودجه‌ریزی در مجلس و دولت در طول سالیان اخیر، شاهد یک وجه مشترک خواهیم بود و آن هدفمندی بودجه‌ریزی و جلوگیری از اتلاف منابع با نقطه‌گذاری حذف و کاهش بودجه نهادهای فرهنگی (البته نه همه نهادهای فرهنگی که خودشان سهامدار و جیره خوار آن هستند، نهادهایی که چندان با مذاق آنان سازگاری ندارد) به بهانه کم بازده بودن، در راستای منافع ملی نبودن و بسیاری دیگر از بهانه های دیگر که نمونه‌ای از آن را می‌توان در نامه ۱۸۰ نفر از فعالان حوزه اقتصاد و علوم اجتماعی شاهد بود. افرادی که با جستجویی کوچک، می‌توان نام برخی از آنان را در نامه‌هایی خاص از درخواست تحریم ایران تا تغییر پارادایم و .... مشاهده کرد، البته توجه و تمرکز بر محتوای نامه مورد اشاره در کنار صحبت‌های برخی چهره‌های منتسب به جریان خاص و کاهش تخصیص بودجه برخی نهادهای فرهنگی، مستلزم تامل و هوشیاری بیش از پیش دلسوزان انقلاب نسبت به تحولات پیشرو در حوزه سیاستگذاری فرهنگی است.

هر چند که اصل مساله و دغدغه نسبت به هدفمندی بودجه‌ریزی در قالب ضرورت - کارکرد و در عین حال جلوگیری از اتلاف منابع در شرایط خاص اقتصادی کشور که متأثر از عوامل مختلف داخلی و خارجی شاهد محدودیت‌های مالی هستیم؛ حرفی کاملا صحیح و لازم الاتباع است . اما مشکل در اراده و مراد متکلمین به این کلمات زیبا است همچو جایی که علی (ع) در مواجهه با شعار ضرورت حکم بر محور الله، فرمودند: «کلمه الحق و یراد بها الباطل» لذا جا دارد نسبت به این دغدغه به چند نکته توجه داد :

  1. برای اینکه بتوانیم سهم هر بخش از بودجه را تعریف کنیم، نخست می‌بایستی تصوری از زیست بوم آن در ساختار قدرت و حکمرانی داشت، لذا مقوله فرهنگ در ساختار قدرت سیاسی کشور در عرصه داخلی و خارجی کجاست؟ به دیگر عبارت با توجه به تحولات عصر پست مدرنیته و جهانی سازی در سایه قدرت نرم و ترویج سبک زندگی متناسب با هژمون قدرت که موجب شد تا افراد همچون مرکل و کسینجر از فرهنگ به‌عنوان مهمترین عامل بسط و تثبیت قدرت سیاسی یاد کنند؛ مقوله فرهنگ در دوران تثبت و کارآمدی انقلاب ایران به‌عنوان مهمترین انقلاب فرهنگی عصر حاضر که بر معنویت گرایی سیاسی استوار شده است، چه جایگاهی دارد ؟

شاید این کلام رهبری که می فرمایند «فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است، چرا؟ چون فرهنگ به معنای هوایی است که ما تنفس میکینم» راهگشای خوبی در رسیدن به پاسخ از این سؤال باشد، البته باید گفت: همین عزیران هم که نهادهای فرهنگی را نوک پیکان سیاست انقباضی بودجه‌ریزی قرار داده‌اند، به جهت اینکه در مواجهه با پدیده‌ها و بحران‌های اجتماعی در دوران گذار به‌خصوص با نسل «z» و «neet» فقط اعتقاد به اقدامات ایجابی دارند و اصلا اعتقادی به امر سلبی ندارند؛ خودشان تنها راه حل همه مشکلات اجتماعی از مساله حجاب و عفاف، طلاق، فرزندآوری، اعتیاد و تا الگوی مصرف و کنشگری سیاسی را فقط فعالیت فرهنگی می‌دانند و ورود دولت و حاکمیت را تشنج‌زا تلقی می‌کنند، لذا این نوع ادعا و اقدام ما را بیش از پیش ترغیب به این سؤال می‌کند که «مالمراد من کلمه الحق است ؟؟»

  1. در ادعای این بزرگوارن خطاب به رئیس جمهور محترم آمده است «بودجه نهادهایی که فعالیت های آنان در راستای منافع ملی نمی باشد» را قطع و کم کنید؟ سؤال ما این است که کدام نهاد یا جریان فرهنگی دارای این ویژگی و مستحق کاهش و قطع بودجه است ؟

برای یافتن پاسخ از این سوال، نخست باید تصوری از نیروهای فرهنگی در محیط ایران داشت. با مراجعه به میدان فعالیت‌های فرهنگی در همه ابعاد از رسانه های سنتی تا مدرن و فضای مجازی از هیأت‌های مذهبی تا سکوهای تئاتر و موسیقی و پرده سینما، شاهد دو جریان فرهنگی هستیم، فعالیت‌های فرهنگی نهادهای وابسته به جریان‌های ارزشی و انقلابی که آرمان‌های والای امامین انقلاب و شهدا را نصب العین خود قرار داده و در مسیر فرهنگ سازی «اربعین» به‌عنوان نماد تمدنی دوران ظهور تا «کمک‌های مؤمنانه» مبتنی بر حس نوع دوستی در زمان بحرانهای مختلف از بلایای طبیعی و بیماری همگانی تا مشکلات اجتماعی گام برداشته‌اند. در مقابل جریانی که خود را در پشت نام سلبریتی‌ها بودن مخفی نموده و با ورود بدون تخصص خود در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی؛ موجب تغییرات در سبک زندگی بومی – ملی و همچنین فعال شدن برخی گسل‌های امنیتی قومی – جنسی شده اند. البته باید گفت: اگر در فرانسه و آمریکا حادثه‌ای رخ دهد ، زحمت روشن کردن شمع در جلوی درب سفارتخانه‌های دول غرب را می‌کشند اما نمی‌دانیم چرا اینان با وجدان بیدار و روحیه لطف خود هرگز متوجه از وقوع حوادث مشابه در ایران و دیگر سرزمین‌های اسلامی از جمله غزه و لبنان و عراق و یمن و خلاصه جبهه مقاومت نمی‌شوند تا به‌عنوان یک فرد آزادیخواه بخواهند از خود کنشی نشان بدهند.

حال سؤال این است فعالیت کدامیک در راستای منافع ملی و تقویت و تثبیت ثروت اجتماعی نظام و انقلاب نیست؟ گروه اول که نوعا از طبقات زیزین جامعه هستند و دل در گرو انقلاب و آرمان‌های آن دارند یا گروه دوم که در عین بهره‌مندی از مواهب و امکانات و معافیت‌های مالیاتی و گمرکی، توجهی حتی به مشکلات و دردهای اقتصادی مردم ندارند و همه را فدای یک اخم فرزند خود می‌پندارند؟ بودجه کدامین باید محدود و هدفمند شود؟

البته هرگز منکر برخی موازی‌کاری و استفاده بهتر از فرصت‌ها نیستیم.

هر چند که در این باره سخن و کلام زیاد است ولی به همین مقدار بسنده می‌کنم و در پایان ضمن احترام به همه عزیران دلسوز در حوزه فرهنگ و هنر و همه کسانی که خود را سرباز عرصه انقلاب و فرهنگی می‌دانند و می‌خوانند و با تأکید بر ضرورت هدفمندی در عرصه بودجه ریزی و توجه کامل به رابطه نیاز و اقدام در همه عرصه‌ها و به‌خصوص فرهنگ در ابعاد مختلف آن؛ درخواست دارم که با یک برگشت تاریخی به عصر مولای بیان و تدبیر در عبارت (کلمه الحق و یرادبها الباطل) هوشیاری و کنشگری خود را نسبت به تحولات عرصه سیاستگذاری فرهنگی بیفزایند تا خدای ناکرده در سکوت و عدم بصیرت علوی، شاهد به قربانگاه رفتن مهمترین و تنها عامل مانایی انقلاب خود نباشیم .

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha