باتلاق آمریکا گرایی از دولت‌ ملی تا زلنسکی

مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران در یادداشتی به بیان اهمیت توجه به تشخیص سراب‌های دروغین غرب و غرق نشدن در جنگ شناختی دشمن در مسیر شناخت طریق توسعه و پیشرفت پرداخت.

به گزارش پایگاه خبری و رسانه‌ای حوزه‌های علمیه خواهران/ مازندران، حجت‌الاسلام محمدجواد قائمی، مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران، در یادداشتی با عنوان « باتلاق آمریکا گرایی از دولت ملی تا زلنسکی» آورده است: به بهانه وعده ترامپ و ذوق زدگی حسام الدین آشنا برای انتظار یکشنبه امید و آنچه که جناب آقای همتی وزیر استیضاح شده دولت وفاق از تاکید مجدد و ضرورت توجه به مذاکره با آمریکا بعنوان تنهاترین راه حل برون رفت از مشکلات اقتصادی کشور در منار مثنوی صد من جناب آقای رئیس جمهور در دفاع از ایشان نسبت به وجود ضعف اقتصاد ایران و دوری از اندیشه مذاکره با آمریکا صرفا به خاطر فرموده رهبر معظم انقلاب از باب وفاق ملی که خود تائیدی تلویحی بر فرموده وزیر محترم و نوعی توپ در زمین دیگران انداختن از طریق بازی کردن با افکار عمومی بحساب خواهد آمد ؛ لازم دیده شده تا با مروری بر آخرین مدل عینی غربگرایی و آمریکا پرستی به عنوان ناجی سیاسی - اقتصادی در صحنه بین‌الملل یعنی داستان غم انگیز اوکراین و زلنسکی داشته باشیم.

دوری بودن ایالات متحده آمریکا از کانون تعارضات جنگ جهانی دوم ، موجب شد تا این سرزمین و مردمان آن از آسیبهای بجا مانده از جنگ جهانی دوم در امان باشند و همین امر سبب شد تا همگان به خصوص کشورهایی که سابقه‌ای از استعمار کهن در قالب حکمرانی تزار روسی و ملکه بریتانیا تا فرانسه و آلمان داشته‌اند ، آمریکا را دولت ناجی و به طبع افکار عمومی مردم آنان، سرزمین آمریکا را سرزمین موعود تلقی کنند . این پدیده عینی موجب شد تا افکار عمومی و سیاستمدران بخصوص در جوامع در حال توسعه ، مهاجرت به سمت سرزمین و دولت آمریکا را یگانه منجی خود در مسیر کسب توسعه و پیشرفت بیابند و این اشتیاق پس از پس از چراغ سبز آمریکا در قالب طرح مارشال برای اروپا و برخی از متحدین آنان ؛ سرعت بیشتری به خود گرفت تا جایی که دیگر کسی در ورای سراب ویرانگر آمریکا چیز به نام خلق و خوی استعماری را استشمام نمی کرد .سرابی که آخرین مغروق این مرداب خوش سیما، مردم اوکراین و دولت اوکراین با هنرنمایی زلنسکی بودند که خود را با انقلابی رنگین در دامن مرداب آمریکا انداخته بودند .

و امروز که این مردم و حاکمیت سیاسی در اوج خسارت‌های مادی و معنوی خود یعنی « از دست دادن جایگاه بزرگترین کشور اتحادیه اروپا با از دست دادن یک پنجم جغرافیای سرزمین خود و بالتبع کوچک شدن نقش سیاسی آن در اتحادیه اروپا ، از بین رفتن زیرساخت‌های اقتصادی و کشاورزی، مرگ هزاران شهروند غیر نظامی و فرسوده شدن توان نظامی » هستند ؛ به عنوان مقصر میدان تحولات، همچون توپی گردان میان اتحادیه اروپا و آمریکا سرگردان و آویزان است . لذا در عین تحمل خفت و حقارت ملی به جهت شکست در جنگ سرزمینی و خفت سیاسی به جهت نوع برخورد ترامپ در نشست خبری با او بعنوان نماد جمهوریت یک واحد سیاسی که موجب جریه دار شدن همه سران اروپایی شده است ، باید برای پذیرش عذرخواهی او از ترامپ و آمریکا ، میلیاردها دلار از ثروت ملی مردم خود را بدون هیچگونه اخذ ضمانت امنیتی در بازی‌های بین‌المللی پیشکش آمریکا کند .

البته باید خاطر نشان کرد که این سرنوشت شوم برای پناهندگان به مرداب آمریکاگرایی در سراب رسیدن به اقتصادی جهانی چنانچه برای زلنسکی اولین نبوده ، آخرین هم نخواهد بود . زیرا همین راه و سرنوشت اعتماد به منجی گری آمریکا را ملت ایران برای فرار از نکبت استعمار پیر یعنی انگلیس در دولت دکتر مصدق لمس کرده بود . آنجایی که برای رسیدن به پیشرفت و توسعه ، منادی نجات را آمیکا یافتیم و نتیجه اعتماد به آمریکا در عرصه سیاست داخلی کودتای بر ضد دولت ملی را به ارمغان آورد و در عرصه ملی شدن نفت و اقتصاد هم فراتر از کنوانسیون نفتی و برگشت انگلیس بر سرنوشت نفت ایران نبود و برای ملت شریف ایران هم کاپیتولاسیون آمریکایی را در پی داشت چنانچه افرادی همچون « حسنی مبارک ، محمد مرسی ، یاسر عرفات ، معمر قذافی و صدام » در سایه همین رویا ؛ این سرنوشت شوم را برای مردم مظلوم مصر و فلسطین و لیبی و عراق رقم زدن تا جایی که حتی گورباجف و یلتسین نیز خالی از اشتباه سراب آمریکا گرایی در شوروی سابق نبودن و با فریب این سراب خوش منظر وارد وادی باتلاق آمریکا و در نتیجه فروپاشی و اضمحلال جایگاه شوروی در نظام بین الملل شدند .

خواندن و شنیدن داستان این جوامع و خصوصا این روزهای سخت و تاریک اوکراین و زلنسکی که دیگر در مرداب غرب گرایی نه راه پیش دارند و نه راه پس در این ایام از ماه مبارک ، یادآور حکایت عابدی است که مفسر با نام برصیصا از او یاد می کنند که بعد از عمری ادعای خداپرستی، تسلیم چراغ سبز شیطان شد و در پایان نه تنها ابلیس ناجی‌ او نشد بلکه پس از امر به سجده، خودش او را به کام مرگ کشاند . این همان حقیقت برای سرنوشت هر سیاستمدار و قومی است که بخواهد عزت خود را از دیگران گدایی کند و چه زیبا گفته شده « هر کس به انتظار اسب زین کرده دیگران باشد ، آخرش بی اسبی و پیاده بودن خواهد بود » . هرچند که این تراژدی غم بار غرب گرایی حداقل برای جوامع و دولتهای اسلامی وعده‌ای پیش بینی شده در قرآن از نهی از اعتماد به یهود و نصاری برای ساختن خود و جامعه خود است ؛ اما هشداری همیشگی به دولتمردان ایرانی و جهان اسلام در کلام رهبر معظم انقلاب از سالیان دور به عنوان یک راهبرد مهم در مسیر حرکت به توسعه و پیشرفت بوده است.

اما آنچه در این شرائط خاص که به اذعان همگان دیگر در عرصه تحولات بین المللی شاهد نظام تک قطبی نیستیم و جهان حتی اتحادیه اروپا به سمت چند قطبی شدن و فاصله گرفتن از آمریکا گرایی است ؛ وظیفه همه نخبگان فرهنگی و سیاسی بخصوص دولتمردان سخت کوشا در جبهه وفاق ملی می باشد ، آن است که هرگز اجازه ندهند یکبار دیگر در غفلت و عدم توجه به ندایی رهبری ، فریب سراب آمریکا گرایی را خورد و با گرفتار شدن در باتلاق آمریکا ، مجددا سناریوی غم انگیز غرب‌گدایی از طریق جابجایی شهید و جلاد شود در این سرزمین تکرار گردد یعنی همان چیزی که این روزها دشمن در عرصه جنگ شناختی به شدت دنبال آن می‌باشد.

و در پایان جا دارد به حدیث شریف امام صادق (ع) اشاره ای داشته باشم که فرموده اند « لایلسع العاقل من حجر مرتین » یعنی خردمند از یک سوراخ ، دوبار گزیده نمی شود . پس چه می شود نخبگان و سیاستمدارانی که هر از چند گاهی و با هر نسیم وزیده شده از کاخ سفید بر شیپور آمریکاگرایی می دمند با اینکه خود می دانند که ما تاکنون حداقل در بعد از انقلاب به بهانه رسیدن به سراب آمریکا در این باتلاق ، چندین بار طعم گزش مار خوش خط و خال آمریکایی را به هود چشیده ایم.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha